سه شنبه, 23 آذر 1395 ساعت 10:08

اغلب طلاب طرفدار تفکر اعتدال هستند/ می توان در مسیر کربلا به یاد امام حسین (ع ) درخت کاشت

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
استاد حوزه علمیه قم معتقد است اغلب متفکران و روحانیون حوزه های علمیه کشور
طرفدار سیاست اعتدال هستند. آیت الله محسن غرویان در گفت و گو با ایرنا، تعامل با دنیا را دستور اسلام می داند و می گوید نباید اجازه روی کارآمدن دوباره تندروها در انتخابات سال آتی را داد.
به گزارش روز سه شنبه ایرنا، آیه الله محسن غرویان، مدرس 57 ساله فلسفه اسلامی حوزه علمیه قم است. وی مسلط به زبان های انگلیسی و عربی است و حدود 60 عنوان کتاب را به رشته تحریر در آورده است. کلام، فلسفه، سیاست و بالاخص مباحث مربوط به حکومت اسلامی و نسبت دین و مردم سالاری، فقه و اخلاق اسلامی و پاسخگویی به شبهات دینی حوزه مطالعاتی وی است. غرویان دروس حوزه را زیر نظر اساتیدی چون آیات عظام وحید خراسانی، فاضل لنکرانی، مکارم شیرازی، مصباح یزدی و جوادی آملی گذرانده است.
وی هم اکنون عضو هیات علمی جامعة المصطفی(ص) است. غرویان در گفت و گو با ایرنا از عدم تدریس کتابهای امام خمینی(ره) در حوزه های علمیه انتقاد می کند. سکوت علما درباره بحران آب و هجوم ریزگردها را نادرست می خواند. وی همچنین آیه شریفه' سیروا فی الارض' را دستور خداوند برای تبادل نظر و گفت و گوی مسلمانان با فرهنگ های دیگر می داند.
متن مصاحبه با ایشان در پی می آید:

** ایرنا: جنابعالی از روحانیونی هستید که تغییر زیادی در افکارتان نسبت به دهه قبل ایجاد شده است. از شاگردی حضرت آیت الله مصباح یزدی گرفته تا طرفداری از آیت الله هاشمی رفسنجانی و دولت اعتدال. این تغییر فکر چه طور رخ داد؟
غرویان: من شاگرد حاج آقا مصباح بودم و هنوز هم خدمت ایشان ارادت دارم. ارتباط استادی و شاگردی من و ایشان بسیار خوب بود. یادم است یکی از مسئولان آموزش و پرورش قم خاطره ای تعریف می کرد و می گفت می خواستیم کلاسی برای دبیران آموزش و پرورش با حضور آیت الله مصباح یزدی برگزار کنیم نزد ایشان رفتیم گفتند من فرصت ندارم از آقای غرویان استفاده کنید. آقای مصباح گفتند من نمی رسم وقت ندارم، از آقای غرویان استفاده کنید. ما گفتیم دوست داریم خود شما بیایید چرا که این معلمان مدارک تحصیلی و سطح علمی شان بالا است. ایشان گفتند هر چه من بلدم غرویان بلد است و هر چه غرویان بلد نیست من هم بلد نیستم. می گفت این جمله عجیب را آقای مصباح به ما گفت.
رابطه ما با آقای مصباح این چنین بود اما دقیقا از زمانی که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور شد و به خصوص در دوره دوم ریاست جمهوری وی، احساس کردم یک عده ای دارند رابطه ما را با حاج آقا مصباح به هم می زنند. من در دور اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد به او رای دادم و به اقوام و خویشاوندانم که از نیشابور( زادگاه من) تماس می گرفتند می گفتم به ایشان رای دهید.
آن هم به خاطر این بود که آقای مصباح از ایشان حمایت می کرد. یعنی ما به آقای مصباح ایمان و اطمینان داشتیم ولی در سال 88 من تغییر عقیده دادم و به آقای محسن رضایی رای دادم.
ولی از همان سال 84 در همان موسسه آقای مصباح عده ای شایعه کردند که غرویان نامه و پیام داده و از دیگران خواسته به آقای هاشمی رفسنجانی رای دهند. همان موقع گفتم اینها دروغ است و من خودم به آقای احمدی نژاد رای داده ام ولی قبول نمی کردند. گرچه الان اعتقاد دارم که اشتباه بزرگی کردم و کاش در همان سال 84 هم به آقای هاشمی رای می دادم.
منظور اینکه رابطه من با آقای مصباح از زمان احمدی نژاد به هم خورد یعنی از وقتی که عده ای دور آقای مصباح را گرفتند و با نام حلقه پرتو و اخیرا هم با اسم جبهه پایداری، این رابطه را به هم زدند.
این افراد در موسسه امام خمینی مرا تحت فشار قرار دادند که تو هم بیا و مثل ما به آقای هاشمی بد و بیراه بگو و ایشان را لعن و نفرین کن و از آقای احمدی نژاد و خط فکری اش حمایت کن. من گفتم نمی توانم چرا که اولا لعن کردن بر این شخصیت ها را جایز نمی دانم و ثانیا این مطالبی که شما درباره ایشان می گویید تهمت و دروغ و حرام شرعی است و من مرتکب آن نمی شوم. در برابر این جریان ها مقاومت کردم تا اینکه حادثه ای در قم پیش آمد و آن بر هم زدن سخنرانی آقای هاشمی رفسنجانی در روز 15 خرداد بود.
وقتی آقای هاشمی در حرم سخنرانی می کردند یک عده از اعضای موسسه امام خمینی که در جمع آنها معاونان این موسسه هم بودند جلسه را برهم زدند. این افراد دستگیر و زندانی شدند و حتی قوه قضائیه می خواست اینها را از قم تبعید و خلع لباس و انفصال از خدمات دولتی کند.
بعد از آن حادثه به من گفتند تو در روزنامه رسالت دست به قلمی و مطلب می نویسی یک چیزی هم علیه قوه قضائیه بنویس که این احکام را به ما داده است( آن موقع من در روزنامه رسالت با آقای انبارلویی همکاری داشتم و مقاله می نوشتم) گفتم مگر شما وقتی که می خواستید بروید مجلس سخنرانی را بهم بریزید و آبروریزی کنید با من مشورت کردید که حالا می خواهید علیه قوه قضائیه بنویسم ؟ من زیر بار نرفتم لذا دوباره فشارهایشان را بر من زیاد کردند. البته آقای هاشمی رفسنجانی چند وقت بعد نامه ای به قوه قضائیه داد و گفت من خاطیان را عفو کردم.
با این تفاسیر بر سر حمایت از احمدی نژاد از یک طرف و توهین و بی حرمتی به آقای هاشمی رفسنجانی ؛ عده ای رابطه ما با آقای مصباح را بهم زدند.
حتی تا آنجا پیش رفت که وقتی در درس آموزش فلسفه موسسه به سبک آقای مصباح اشکالات و حاشیه هایی را به نوشته های ایشان وارد کردم کتبا به من نامه نوشتند که شما دارید حاج آقا مصباح را در موسسه تضعیف می کنید و دیگر این کار را نکنید. در حالی که من این روش را از خود آقای مصباح یاد گرفته بودم. سر کلاس درس ایشان که می نشستیم با نهایت احترام اشکالات و حاشیه هایی را بر نوشته های استادشان علامه طباطبایی وارد می کردند. حتی تعلیق ایشان بر نهایه الحکمه علامه طباطبایی از شهرت هم برخوردار است. من گفتم آیا اشکال گرفتن از نوشته های استاد تضعیف ایشان است؟ مگر علامه طباطبایی با اشکالاتی که حاج آقا مصباح از ایشان گرفتند تضعیف شدند؟ ولی آنها قانع نشدند و گفتند دیگر این کار را تکرار نکن.
مدتی گذشت و من احساس کردم از جهات مختلف آقایان به من فشار می آورند تا اینکه یک برخورد خیلی تند و توهین آمیزی با من کردند و مرا به زیرزمین موسسه و پارکینگ منهای 2 بردند. در آنجا اتاقی بود که روی آن نوشته بود ورود مطلقا ممنوع؛ برای اولین بار بود که من چنین جایی را در موسسه می دیدم. آقایی که مسئول حراست آنجا بود شروع کرد به حرفهای زشت به من زدن. من اصلا بهت زده شدم که اینجا چه اتفاقی دارد می افتد که البته اینها را در مصاحبه های قبلی ام گفته ام و البته یک سری از مطالب هم است که من تا کنون جایی نگفته ام برای اینکه حاج آقا مصباح ناراحت نشوند. فعلا هم بنا ندارم بگویم.
با این تفاصیل دیدم که عرصه را خیلی برای من تنگ کرده اند. حتی علیه من نزد شاگردانم بدگویی کرده و تهمت زده بودند لذا دیدم نمی توانم آنجا بمانم برای همین استعفا نوشتم و از آنجا خارج شدم و به جامعه المصطفی رفتم که فضای فکری معتدلی دارد و مشغول کار علمی خودم شدم. ولی آنها بعد همین استعفای کتبی من که به قلم خودم با خودکار آبی رنگ خطاب به معاون آموزشی آنجا آقای شریفی نوشته بودم را تکذیب و شایعه کردند که غرویان اخراج شده است.
من چند بار هم به بعضی از مرتبطین با آقای مصباح گفتم که جلسه ای بگذارند تا من با خود حاج آقا صحبت کنم و درباره مسائل پیش آمده توضیح بدهم. بعد هم بگویم من به ایشان احترام می گذارم ولی آنچه اطراف ایشان به نام ایشان می گذرد برای من قابل قبول نیست و برخی از اتفاقات را اصلا نمی توانم باور کنم.
منشاء این جدایی هم به قدرت رسیدن آقای احمدی نژاد بود. خود آقای مصباح هم دیدیم چه حمایت های عجیبی از آقای احمدی نژاد کرد تا این حد که گفت آقای مشایی آقای احمدی نژاد را سحر کرده است. البته من سوالم از ایشان این بود که آیا آقای احمدی نژاد هم شما را هم سحر کرده است که اینطور دربست مسحور او شدید؟ آنهم احمدی نژادی که در حقیقت شاگرد شماست و از نظر سنی تفاوت زیادی با شما دارد؟!
خیلی دوست ندارم راجع به آن روزها صحبت کنم وقتی یاد آن خاطرات می افتم حالم بد می شود.

** ایرنا:عذرخواهی مرا بابت طرح این سوال بپذیرید. به مسائل روز بپردازیم. رهبر معظم انقلاب و رئیس جمهوری محترم بر اهمیت انقلابی گری تاکید کرده اند. تعریف آقای غرویان به عنوان یک عالم حوزه از فرد انقلابی چیست؟
غرویان: من مصداق انقلابی گری را خود امام خمینی می دانم. به خصوص انقلابی گری برای ما روحانیون حوزوی در امام خمینی تجلی پیدا می کند. من صفات انقلابی گری که در شخص امام خمینی است را بهترین معرف یک فرد و یک روحانی انقلابی می دانم.
ولی متاسفانه می بینیم طی چند روز گذشته، جامعه مدرسین با علمای بلاد جلسه 2 روزه ای را در قم برگزار کرده اند اما یک سخنرانی برای آیت الله سید حسن خمینی نگذاشته اند. در حالی که همه بزرگان و بنیانگذاران جامعه مدرسین شاگردان امام بوده اند و توسط ایشان تقویت شدند. اما با گذشت 38 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، علمای کشور جمع می شوند ولی هیچ حضوری را برای آقا سید حسن خمینی در نظر نمی گیرند که ایشان سخنرانی و اندیشه های امام را تبیین کند. من این را فاصله گرفتن از امام خمینی می دانم. معتقدم حوزه ما باید الان اندیشه های امام خمینی را از زبان نوه ایشان و یادگار امام خمینی که خودش یک استاد درس خارج و مجتهد است بشنود. آقای هاشمی رفسنجانی به درستی گفتند تمام اسرار امام خمینی رحمه الله علیه پیش آقا سید حسن خمینی است. خوب ما می خواهیم حوزه انقلابی بدون حضور اندیشه های امام خمینی بسازیم؟ من واقعا از جامعه مدرسین و شورای عالی حوزه در این باره گله دارم. چرا که باید از اندیشه های امام خمینی در حوزه صحبت شود و بهترین کسی که می تواند درباره اندیشه های ایشان صحبت کند خود آقا سید حسن خمینی است. چرا ایشان را دعوت نمی کنند؟ چرا از ایشان در محافل مختلف استفاده نمی شود؟!
طلبه های جوان که امام خمینی را اصلا ندیده اند و می خواهند اندیشه های امام خمینی را بشنوند می خواهند آن را از زبان آسیدحسن خمینی بشنوند. اسرار امام خمینی که اسناد و مدارک آن پیش آسید حسن است را می خواهند از زبان ایشان بشنوند. همینطور کتابهای امام خمینی . اگر می خواهیم حوزه انقلابی داشته باشیم باید کتابهای امام خمینی در حوزه تدریس شود. الان کدام کتاب امام خمینی در حوزه ها تدریس می شود؟ ما اگر می خواهیم این حوزه در آینده خمینی ها تحویل دهد آیا نباید افکار امام خمینی را به طلاب درس دهیم؟! افکار امام خمینی هم که در کتابهای فقهی، فلسفی، اصولی و عرفانی ایشان است. چرا که امام خمینی فقط یک فقیه نبود بلکه، فیلسوف، متکلم و عارف هم بود. اگر حوزه و طلبه های انقلابی می خواهیم حتما باید چند تا از کتابهای امام در حوزه درس داده شود. در حالیکه الان فقط کتاب تحریر الوسیله امام، آن هم در برخی حوزه ها تدریس می شود و حتی این کتاب هم جزو کتب رسمی و اجباری حوزه نیست. باید از تمام شاخه های علومی که امام بر آنها مسلط بود و درباره آن کتاب نوشته بود برای طلبه ها تدریس شود تا حوزه انقلابی شود.
من انقلابی گری حوزه را بر اساس اندیشه های امام خمینی تعبیر می کنم که اکنون این طور نیست. آن شاخصه هایی که مقام معظم رهبری درباره انقلابی گری فرمودند هم بر اساس اندیشه های امام خمینی است که در کتابهای امام خود را نشان می دهند. این کتابها باید برای طلاب جوان تدریس شود تا آنها انقلابی شوند.

** ایرنا: جریان فکری اعتدال و اصلاحات چه پایگاهی در حوزه علمیه قم دارد؟
غرویان: ببینید حوزه علیمه قم هم مثل هر جای دیگری یک لایه رویین و یک لایه زیرین دارد. برای بررسی دقیق باید به دل روحانیون و طلاب یعنی به لایه زیرین حوزه رفت. اگر این کار را بکنید می بینید که اکثریت طلاب قائل به اعتدال و اصولگرایی اصلاح طلبانه و اصلاح طلبی اصولگرایانه هستند. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند ما باید در این خط کشی ها مقداری تجدید نظر کنیم. اصلاح طلبی و اصولگرایی را مقابل هم قرار دادن غلط است. اصولگرای افراطی و اصلاح طلب افراطی هم به درد نمی خورد.
ما می توانیم همزمان هم اصلاح طلب باشیم هم اصولگرا. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند ما 'مردم سالاری دینی داریم' مردم سالاری هم همان اندیشه های اصلاح طلبانه است و دینی آن هم اصولگرایی است. یعنی جمع بین مدرنیته و سنت. اگر در دل حوزه تدقق کنید بسیاری از طلاب و روحانیون این را قبول دارند اما ظاهر قضیه این است که حوزه سنتی، قدیمی و اصولگرایانه ضد اصلاح طلبی است. در حالیکه این باور نادرستی است و واقعیت ندارد و عده ای آن را در اذهان مردم به وجود آورده اند. شما در موسسات حوزوی که سطح بالای علمی دارند و زبانهای خارجی می دانند و به سفرهای علمی خارجی می روند و کتب متفکران جهان را می خوانند چنین تفکری را به وضوح می بینید. البته نه طلابی که بیشتر بالای پشت بام ها هستند و در کانال های تلویزیون مدام از پشت بام یک مکان مقدس به پشت بام مکان مقدس دیگری می روند و برای مردم صحبت می کنند و حرفهای عجیب و غریب هم زیاد می زنند.
اما روحانیونی که عالم، فاضل و باسواد هستند، کتب امروز عالمان دنیا را می خوانند و در زمینه اقتصاد، سیاست، فلسفه، کلام، جامعه شناسی مطالعه می کنند و طرفدار آقای روحانی هستند؛ چون آقای روحانی شخصی دنیا دیده و تحصیلکرده است. هم دروس حوزه و هم دروس دانشگاهی را خوانده است.
ببینید برخی از این آقایان معمم که سنشان نیز بالاست و بنده اسمی از آنها هم نمی برم واقعا در چند محفل آکادمیک بین المللی در زمینه های سیاست، اقتصاد، روانشناسی، حقوق و فلسفه شرکت کرده اند؟ اصلا نرفته اند. اینها چگونه و با چه معلومات و مقدماتی می خواهند کشور را در دنیای امروز اداره کنند؟
آقای دکتر روحانی به نظر من یک چهره علمی و درس خوانده است. هم با علوم حوزوی و مبانی اجتهادی اسلام و هم با علوم جدید آشناست. تجربیات زیادی در محافل بین المللی دارد. این آدم می داند الان در دنیا چه خبر است و چه تئوری هایی در زمینه های مختلف در آن مطرح است. از سویی خودش حقوق خوانده و با نظام های حقوقی جهان معاصر آشناست و می خواهد اسلام را در جهان امروز پیاده و محقق کند و بسیاری از روشنفکران حوزوی تفکرات ایشان را قبول دارند و معتقد به اعتدال هستند.

**ایرنا: شاید زمان نقد واقع بینانه تفکرات اصلاح طلبی و اصولگرایی رسیده باشد. 8 سال اصلاح طلب ها 8 سال اصولگراها قوه مجریه را در دست داشتند. عملکرد هریک از این دو جناح در 8 ساله صدارت خود بر قوه مجریه چه ضعف هایی داشت؟
غرویان: البته من برابعاد کارهای اجرایی دولتها اشراف کاملی ندارم اما از زاویه کارشناسی خودم که در بعد فرهنگی و دینی است نظر می دهم. در دوره آقای خاتمی گاه حرکتهایی انجام شد و برخی افراد پشت تریبون ها حرفهایی زدند که به نظر من افراط بود. سخنانی مانند اینکه اصلا 'اسلام برای حکومت نیامده است' که برخی از اینها را آقای دکتر سروش مطرح کرد( البته آقای سروش قبلا این ها را مطرح کرده بود) این ها تندروی بود. یعنی یک قرائت افراطی از حکومت و سیاست و لیبرالیسم مطرح شد که جامعه و حوزه و علما تحملش را نداشتند و به نظر من این جریان ها باید کنترل می شد.
در زمان آقای احمدی نژاد یک سری حرفهای پوپولیستی و عوام فریبانه مطرح شد، مثل هاله نور که ایشان آن را برای آقای جوادی آملی مطرح کرد که اسباب تمسخر هم شد و حتی آقای جوادی اشاره کرد که رسول اکرم(ص) عوام فریبی نمی کرد.
من خودم گوش می کردم در سخنرانی 22 بهمن آقای احمدی نژاد می گفت من از رهبری، نیروی انتظامی، شهرداری تشکر می کنم از امام زمان هم برای مدیریت این جلسه تشکر می کنم. انگار امام زمان هم شخصی مثل شهردار تهران است که ایشان با وی ارتباط دارد. به هرحال ایشان 8 سال حکومت کرد و به اسم دین حرفهای عوام فریبانه ای زد. یعنی احمدی نژاد هم از این طرف بام افتاد.
الان اما آقای دکتر روحانی خیلی سعی می کند که احترام دین، علما و مرجعیت حفظ شود ولی در عین حال حرفهای خود را نیز می زند و مطالب خود را هم می گوید. ایشان می گوید من علم غیب ندارم و با جن هم در ارتباط نیستم. این ها معنی داشت یعنی می خواست بگوید که دولت قبلی مدعی ارتباط با جن و ملک و اداره کشور با امور غیبی بود و حتی می گفتند در جلسات خود برای امام زمان هم صندلی می گذارند. آقای روحانی سعی می کند از مشاوران، کارشناسان، عالمان و مدیران عالم و شایسته استفاده کند و از اساتید دانشگاه و کارشناسان خبره مشورت گیرد. به نظر من یکی از امتیازات آقای دکتر روحانی این است که به دانش بها می دهد و در عین حال اصول دینداری را رعایت می کند. من معتقدم ما باید از اسلام قرائتی علمی، واقع بینانه، روشنفکرانه، مطابق با دنیای جدید ولی با حفظ اصول عرضه کنیم. اصولی چون وحی، قرآن، اهل بیت باید محفوظ بماند. ما قرائت خوبی از اسلام و معارف آن را باید عرضه کنیم؛ قرائتی که دو زبانه باشد یعنی دینی و علمی. چون جامعه ما بخواهیم نخواهیم یک جامعه مذهبی است ولی قرائت ها فرق می کند. آقای روحانی هم در این مسیر گام برمی دارد و می خواهد اسلام رحمانی را به مردم عرضه کند در مقابل اسلام خشن و خشونت آمیزی که برخی قرائت ها آن را ارائه می دهند. آقای روحانی می گوید دین سهل و آسان است و دینداری هم آنقدر سخت نیست که عده ای می گویند و می خواهند مردم را به ضرب شلاق به بهشت ببرند.

** ایرنا: یکی از شعارهای آقای روحانی لزوم تعامل با دنیا است. تعامل با دنیا چه جایگاهی در اسلام رحمانی دارد؟
غرویان: قرآن به ما می گوید شما در زمین سیر کنید. در تمدن ها و جوامع سیر کنید.' سیروا فی الارض' این سٍْیْر کردن یعنی چه؟ آیا منظور این است که سوار ماشین و هواپیما شوید و فقط دور دنیا بچرخید؟ خیر برداشت من این است که بروید گفت و گو کنید، همفکری و هم نشینی کنید. بالاخره در نقاط دیگر کره زمین هم تمدن وجود دارد و آدم زندگی می کند و علم و دانش دارند.
این همه روایت وجود دارد که ' علم را بجویید اگر چه در چین باشد' یا ' حکمت و دانش گمشده مومن است' یا آیه شریفه که می فرماید: بشارت بده به آنهایی که سخنان مختلف را می شنوند و بهترینش را انتخاب می کنند. بالاخره در کره زمین اندیشمندان مختلف و جوامع با سبک های زندگی مختلف وجود دارند. خود قرآن به ما می گوید بروید اینها را ببینید و بهترینها را انتخاب کنید. از این آیه شریفه برمی آید که گاهی بهترین ها ممکن است در غیر از خود ما پیدا شود.
این اساس و پایه تعامل ما با دنیا است. بالاخره ما یا منطق و عقلانیت داریم یا نداریم! ما برای فکر خودمان، دین خودمان، سبک زندگی مان و اندیشه سیاسی مان یا منطق داریم یا نداریم و یا آن منطق ما قابل دفاع هست یا نیست! پس چرا از گفت و گو می ترسیم؟
ما نباید بترسیم. باید برویم و با دنیا گفت و گو کنیم. بگوییم شما حرف خود را بزنید ما هم حرف خود را می زنیم. شما سبک زندگی تان را بگویید ما هم سبک زندگی خود را می گوییم. شما نحوه حکومت و سیاست و مردم داری تان را بگویید ما هم نحوه سیاست و مدیریتمان را می گوییم. بعد با هم گفت و گو می کنیم. شاید بعضی چیزها را ما به آنها یاد دادیم و برخی چیزها را ما از آنها یاد گرفتیم.
این دیدگاه بنده است و مبنای گفت و گو و تعامل با جهان است. اینکه باید مراقب باشیم که ما را فریب ندهند و گول نخوریم حرف درستی است اما اینکه اصلا نرویم و صحبت نکنیم، نه قابل قبول است، نه شدنی. مگر می شود در دنیای امروز شما اقتصادتان را بدون در نظر گرفتن اقتصاد جهانی اداره کنید؟ مگر می شود سیاستان را، حتی بعد نظامی کشورتان را بدون در نظر گرفتن جهان اداره کنید؟
بالاخره شما مدام می گویید قدرت نظامی ما درمنطقه، قدرت سیاسی ما در منطقه، قدرت اقتصادی ما در منطقه .ولی این منطقه دیگر چند کشور دور و بر ما نیست. تمام سیاست و اقتصاد عالم به هم پیوسته شده است. به همین خاطر شرط عقل و حکمت این است که گفت و گو کنیم. نمی توانیم که منزوی باشیم. بحث جهانی سازی و جهانی شدن مطرح است. اینها یک واقعیت هایی است که نمی شود انکار کرد.
متاسفانه هر بحث تازه ای که مطرح می شود یک سری علما و نخبگان ما مقاومت می کنند. یادم است ویدئو آمد مقاومت کردند. ماهواره آمد مخالفت کردند. با اینترنت و مخابره تصویر مخالفت کردند. اول هر چه بیاید یک عده از علما مخالفت می کنند و می گویند حرام است ولی بعد از مدتی می بینیم خود این علما و بیوت آنها بیشتر از همه از آن استفاده می کنند.
به این در اصطلاح «تکنوفوبیا» گفته می شود یک هراس افکنی که معمولا در جامعه از هر تکنولوژی جدیدی که می آید وجود دارد. هر تکنولوژی جدیدی که می آید یک عده فقط دیگران را می ترسانند خوب برای چه باید ترسید؟ بترسید یا نترسید این علم و تکنولوژی چند وقت دیگر خانه شما را هم فتح می کند و وارد آن می شود. مثل موبایل وقتی که تازه وارد کشور شده بود.
ما باید یک پیش فرض بگذاریم که پدیده های جدید علمی که توقف نمی کنند ببینند ما چه می خواهیم بگوییم. این ها به سرعت دارند حرکت خود را ادامه می دهند و رشد می کنند. ما باید با منطق و عقلانیت با این پدیده ها مواجه شویم. در گفت و گو با دنیا هم همین طور. معتقدم ما باید یک منطقی داشته باشیم و این تحول را بپذیریم. تحول پذیری یک اصل است. در آموزه ها و افکار ما. بله. یک اصول محکمی در دینداری داریم اینها را حفظ می کنیم ولی قرائت ما متناسب با زمان و مکان باید عوض شود و این همان اجتهاد امام خمینی است که روی آن تاکید می شود.

** ایرنا: به نکته خوبی اشاره کردید. بحث شبکه های اجتماعی مجازی این روزها مطرح است و درباره مضرات و فواید آن هم زیاد حرف زده می شود. نظرتان درباره این شبکه ها چیست؟
غرویان: شکل گیری این شبکه های مجازی هم از آثار تکنولوژی است. این شبکه ها یک ابزار است و ما نمی توانیم جلویش را بگیریم. تا حالا هر پدیده جدیدی آمده است نیروی انتظامی را فرستادیم جلویش را بگیرد، خواستیم بشقاب های ماهواره را جمع کنیم ولی نتوانستیم. برخوردهای فیزیکی ما فایده ای ندارد کشورهای دیگر هم این کارها را کرده اند و نتیجه ای نگرفتند ما باید از تجربه آنها استفاده کنیم. ما باید بیشتر روی مردم و جوانها کار کنیم که هر جوان خودش صلاح و فساد خودش را بفهمد و خودش تصمیم بگیرد. به طور مثال وقتی من بفهمم سیگار برای من مضر است دیگر سراغ آن نمی روم. حتی وقتی بدانم این غذای چربی که می خورم برایم مضر است آن را نمی خورم. غذای روحی هم همین طور است.
باید ببینیم چرا یک جوان به سیگار و مواد مخدر پناه آورده است؟
ما باید روی این مسائل فرهنگی طوری کار کنیم که جوانان و مردم ما خودشان مفاسد و مصالحشان را بفهمند و خودشان با اراده خودشان دنبال آن نروند.
اینترنت و شبکه های مجازی ابزارهایی هستند که هم می توان از آنها بهره درست برد و هم دچار خسران شد. بنده درس و بحثهایم را در تلگرام می گذارم افرادی در آن سوی کشور پیام می دهند که فلانی ما از مباحثت استفاده کردیم. بحث فقهی اصلاح ژنتیک، فلسفه و کلام می گذارم استاد دانشگاه شیراز تماس می گیرد که آقا این بحث ها خوب است ادامه دهید. همه دنیا دارند اینگونه استفاده را از فضای مجازی می برند.
لذا جنگیدن با این تکنولوژی ها فایده ای ندارد و باید سطح علم و دانش و فرهنگ مردم را بالا بریم تا خودشان بفهمند چه چیز خوب و چه چیز بد است.

**ایرنا: سوالی وجود دارد و آن چرایی عدم ورود حوزه های علمیه به مسائل بسیار مهمی چون بحران آب و چالش های زیست محیطی است. علت چیست؟
غرویان: سوال خوبی است. من معتقدم یکی از نشانه های انقلابی گری حوزه باید پرداختن به همه مسائل باشد. مثل امام خمینی که وقتی حکومت را تشکیل داد گفت شتر سواری دولا دولا نمی شود؛ یا اسلام حکومت دارد یا ندارد؛که امام خمینی گفت دارد. ایشان همچنین گفت علمای ما یا اهل سیاست هستند یا نیستند؛ امام خمینی گفت من معتقدم اسلام حکومت دارد و علمای ما هم باید وارد سیاست شوند. خوب وقتی علما حکومت را در دست بگیرند باید به همه شئون حکومت بپردازند . حکومت، آب ، محیط زیست، کشاورزی، صنعت و سیاست را می خواهد. اتفاقا یکی از نشانه های انقلابی گری حوزه این است که علما، مراجع و مجتهدین وارد این گودها بشوند و بحث و تبادل نظر کنند.
من چند سال پیش این پیشنهاد را در برخی مصاحبه هایم گفته ام حتی می خواستم به طور مستقیم به خود خانم ابتکار رئیس سازمان محیط زیست بگویم که سالانه 20 میلیون نفر به کربلا می روند آیا نمی توانید دست هر کدام از این ها یک نهال بدهید که در مسیری که می روند در بیابان های عراق به یاد امام حسین(ع) بکارند؟. قبلا یک بشکه آب کنار خیابان ها می گذاشتند و می گفتند بنوش به نام امام حسین، اما حالا می شود گفت 'بکار به نام حسین'. هر کسی به نام امام حسین و حضرت ابوالفضل و حضرت زینب یک درخت بکارد، در عراق بکارد، عیب ندارد. آثارش به ما می رسد؛ گرد و غبارهای عراق نمی آید به کشور ما، به مردم خوزستان این همه صدمه نمی زند. البته الان دیگر به قم و تهران رسیده است. علما و مراجع می توانند دو جمله بگویند مردم را تشویق کنند، مردم دین و روحانیت را دوست دارند. بالاخره وقتی یک مرجع تقلید بیاید و بگوید می خواهم یک درخت به نام امام حسین بکارم و مردم این را ببینند، جامعه تشویق به این کار می شود.
متاسفانه علمای ما به مسائل محیط زیست، ریزگردها، کم آبی، امور رفاهی و از این دست مسائل توجهی نمی کنند و بیان آن را جزو وظایف اسلامی علمای دین نمی دانند. به اعتقاد من این اشتباه است. چرا که عالم دین همانطور که پای منبر از نماز و روزه صحبت می کند باید از معیشت مردم هم حرف بزند و نظر اسلام را درباره آن هم بگوید و آیات و روایات مربوط به آن را نیز برای مردم بخواند و هشدارهای لازم را بدهد.
ریشه عدم پرداخت حوزه به این مسائل در نوع تفکری است که آن را جزو وظایف دینی اسلامی خود تلقی نمی کند. وقتی ما حکومت اسلامی تشکیل دادیم باید به همه ابعاد آن بپردازیم. البته آقای هاشمی رفسنجانی در این زمینه خوب ظاهر شده است و خود من در برخی جلسات که برای اساتید دانشگاه آزاد سراسر کشور صحبت می کرد حضور داشتم که ایشان نهیب می زد که شما چه جور استاد فیزیک و هواشناسی هستید چرا فکری برای باران زا کردن ابرها نمی کنید؟ تکنولوژی اش را بیاورید و وارد کنید. کشور دچار کم آبی است. اصلا رسالت دانشگاه آزاد این است و شما باید مشکلات مردم را حل کنید.

** ایرنا: سراغ انتخابات ریاست جمهوری سال آینده برویم. پیش بینی تان چیست؟
غرویان: به نظر من باید برای چهار سال دیگر هم به آقای روحانی رای دهیم که ایشان بتوانند مسیر اعتدال را ادامه دهند چون در این شرایط جهانی، تفکر ایشان بهترین گزینه برای اداره مملکت است. به خصوص باید مواظب باشیم آن تفکر دولت احمدی نژاد دوباره سر کار نیاید چرا که اگر بیاید بدتر از سالهای بین 84 تا 92 خواهد شد. همین الان هم شاهدیم که با اینکه دولت اعتدال در ایران سرکار است ولی کنگره آمریکا چه موضعی علیه ما گرفته است. اگر تفکر احمدی نژادی سر کار بیاید فشار بر مردم زیاد می شود.
شما نمی توانید در کوچه خودتان هر روز که از در خانه مردم رد می شوید به آنها فحش دهید ولی توقع داشته باشید بگذارند راحت زندگی کنید. ما باید با دنیا گفت و گو و احترام متقابل داشته باشیم با این وضعیت آقای دکتر روحانی و‌ آقای دکتر ظریف بیایند و همین فداکاری هایی که برای مملکت کردند را ادامه دهند و نگذارند افکاری مشابه تفکر ترامپ دوباره در ایران سر کار بیاید. اگر تفکر ترامپی در ایران سر کار بیاید دوباره جنگ و کشمکش و درگیری می شود و آسیب آن به مردم می رسد.
با این تفاصیل باید آقای دکتر روحانی را حمایت کرد.
من معتقدم خود مقام معظم رهبری هم که آقای احمدی نژاد را منع کردند روی درایت ایشان بود یعنی دیدند آقای احمدی نژاد اگر بخواهد دوباره بیاید کشور دچار زد و خورد و کشمکش می شود. شما ببینید چه اتفاقی در کشور ما در سطوح بالا افتاده است. به رئیس مجلس و وزیر خارجه اهانت می شود، سخنرانی نایب رئیس مجلس را لغو می کنند یا فلان نماینده را شبانه
می خواهند بازداشت کنند. خوب اینها خیلی زشت است. خارجی ها از بیرون که نگاه می کنند می گویند اینها ملتی هستند که خودشان دارند خودشان را از پای در می آورند وانسجام ندارند و متحد نیستند و خودشان به جان یکدیگر افتاده اند. مقام معظم رهبری وقتی می فرمایند فضا دوقطبی نشود منظور این است که اختلاف نکنید. بنشینید کنار هم و وحدت داشته باشد. به نظر من بهترین راه وحدت همین حمایت از آقای دکتر روحانی و آقای ظریف است. باید کاری کنیم که به آمریکا فشار بیاوریم. باید به کشورهای اروپایی فشار بیاوریم که چرا شما می گذارید آمریکا یک تنه بخواهد برجام را نقض کند. من معتقدم بهترین گزینه آقای روحانی است و باید از ایشان حمایت کنیم.

** ایرنا: به عنوان سوال آخر. اخیرا آیت الله موسوی اردبیلی فوت کردند. خاطره ای هم از ایشان دارید؟
غرویان: خدا ایشان را رحمت کند. اتفاقا گهگاهی دیدارهایی با ایشان داشتیم. ایشان فرد آزاداندیشی بود. یادم است در آخرین جلسه ای که خدمت ایشان رفتیم درباره آزاد اندیشی دینی ، ایشان عدول از یک نظریه فقهی را امر بسیار راحتی می دانست و می گفت هیچ اشکالی ندارد من 10 سال قبل یک نظریه فقهی داشتم الان شرایط عوض شده و بنا به مقتضیات زمان دست از آن فتوا و نظریه فقهی ام بردارم و بگویم آن فتوا مربوط به شرایط 10 سال قبل بود. ایشان مبنای فکری بازی داشتند و خود ایشان هم در دانشگاه مفید سعی کرده بودند اساتید مبرزی از دانشگاه و حوزه برای تدریس بیاورند و بحث هایی به روز در آنجا مطرح می شد. خود من نیز گاهی در آن جلسات حضور داشتم و با اساتیدش آشنا هستم.
آقای اردبیلی معتقد بودند اسلامی که می خواهد امروز حکومت داشته باشد باید به اندیشه های جدید و علوم جدید بها دهد. فرقی نمی کند این اندیشه ها متعلق به شرق باشد یا غرب. اسلام هم کنار آنها نظر خود را عرضه می کند. ایشان محیط خوبی را در دانشگاه مفید فراهم کرده بود امیدواریم کارشان در حوزه استمرار داشته باشد.
آیت الله موسوی اردبیلی فرد بسیار روشنی بود و کتب خوبی نیز از خود به جای گذاشته اند.

** مصاحبه کننده: ناصر غضنفری ** انتشار دهنده : حمیدی
سیام 3081** 1446

اطلاعات تکميلي

خواندن 710 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

آخرین اخبار

اخبار انتشارات دیجیتال

پربازدیدترین اخبار