محمد زینالی اُناری پژوهشگر فرهنگ عامه در ادامه این یادداشت می نویسد: دریافت کتابهای مقدس، شنیدنیترین بخش داستان انبیا بوده و برای آن مدتها به سیر و سلوک پرداختهاند تا راز خلقت و آفرینش آدمی را از خدای بزرگ بگیرند و از خلال این راز، اخلاق و زندگی را برای انسانیت رمزگشایی کنند. کتاب، تذکره زندگی است. کالایی که امروزه حامل اساسی ذات زبان، بیانات قدسی، افسانههای رمزی و حتی داستانهای امروزی است. اگر در ظاهر آن، میبینیم این موجود یک جسم سهبعدی که قابل حمل و جابهجایی است، در دل آن، به قول هاتف آفتابی در میان است که سرشار از اشعههای تابش و روشنی است. ضرورت وجودی کتاب، از نوشتن یادگرفتهها و فراگرفتههای انسانی است. از گذشته، ادبیات روستا، شفاهی و اسطورهای بوده و فرصت مهارت و انتقال دانش میان مردم بوده است.
کتاب، در مفهوم امروزی آن، مخلوق نمادپردازی انسان است؛ هنر ارزشمندی که ترسیم طرحوارههای اولیه انسان برای به جایگذاری نقش و اثر خود بر دیوارهای غارها بود. این کالای دوست داشتنی، حاملی برای جابهجایی نمادها است که محصول خلاقیت ذهن بشر در راه رتق و فتق امور جمعی او بوده است. نوشتن نیز راهی برای انتقال دانش و گفتوگوی عمومی گروههای انسانی و جوامع بزرگ است. شهر، منشا و منبع نوشتن بوده و فرصت یادگیری و یاددهی شده است. جوامع با شهر و قلب نوشتاری آن رشد کرده و مامن یاد دادن گفتارها که حامل مهارتهای زندگی بوده است، دانشگاهها و مراکز آموزشی امروزی شدهاند. امروز نیز با توسعه شهرها، با مرکزیت کلانشهرها، مهارت خود را از خلال کتاب به کل جوامع سرایت داده و آنها را سرشار از این فرهنگ جدید کرده است.
امروزه، انسانها آموختههایشان را از طریق کتاب انتشار میدهند و با هم ارتباط برقرار میکنند. آری این کتاب است که زندگی روزمره را متحول کرده و امروزی بودن را به ما عطا کرده است، طبیعی است که نویسندگان و سازندگان کتابها، باعث روح گرفتن و اعتلای زندگی امروزی شهری هستند. روی میز هر مخترع، حقوقدان یا حتی هر سوداگری دفتر و کتابی برای نوشتن و خواندن اطلاعات اساسی مربوط به کارشان است. نمادپردازی و نوشتن، رویای هر کار و پیشهای است و به خون هر آدمی که سلول جامعه است شباهت دارد. بد نیست که رنگ مداد را تشبیه به خون ایثارگران جامعه کردهاند. رنگ نوشتار، همچون خونی است که یک قوم و گروه بر روی آن استمرار داشته است.
همان رنگی که پرچم را میسازد، پیامها را مینویسد و کالبد مهارتی جامعه را میسازد. کتاب، پدیدهای است که نبض مهارتها و اجرای امور اساسی زندگی امروز ما را به دست گرفته و به قلب مکانهای شهرنشین تبدیل شده است. در هر کشوری، شهری و حتی بادیهای، قلب مکان، آن جایی است که کتابی در آن نهفته است. بازارها، دارای یک مکان ناب از جستوجو برای دانستن و پیرایش ذهن هستند، کتابفروشی! این مکان، از دوران کودکی تا دوران کهنسالی را برای رتق و فتق زندگی جدید شهروندی به خود اختصاص داده است. کتابخانهها و نمایشگاههای کتاب، روح یا وجدان شهر را شکل میدهند؛ جریانهای مویرگی که به این مکانها وصلند، روح را میسازند، هر چه سرزندهتر، با نشاطتر و پویاتر. کتاب، همچون فیبری نوری است که عقل و معرفت را در طول تاریخ نگاه داشته است.
انبار ذخیره دانش و عقل انسانی است. همه جملات معنادار و با ارزش در درون آن قرار میگیرد و حفظ میشود. مثل گنجه مادربزرگی است که همه پارچههای نفیس را در خود جای داده است. اگرچه امروز ارج و قرب آن در ایران اندکی کم است، اما همهچیز اعم از یادگیری و فهم و حتی رعایت قوانین زندگی به کتاب ختم میشود. انگار این کالاهای گسترده شده در خانههای مردم، آجرهای معابدی هستند که از طریق ذهن مردم سامان مییابد. مفاهیم جدید، اسکلتهای نیایشگاههایی را تشکیل میدهند که انسانها را در پی خود میکشند. حرکت مردم، به صورت ذهنی و از محل دیدن نوشتارها رخ میدهد و آنها در ذهن خود زمین را طی میکنند و به کنه مفاهیم میرسند و خود را در دنیای شهرنشین جدید مییابند، در حال مطالعه، حین نوشتن و به کار بستن این مفاهیم در زندگی روزمره.
*منبع: روزنامه اعتماد، 1395.9.1
**گروه اطلاع رسانی**9370** 9131** انتشار دهنده: شهربانو جمعه