**زندیگ چریکی یک زن
مرضیه حدیدچیدباغزاده ١٣١٥ در محله امامزاده عبدالله همدان بود. آنطور که خود در کتاب خاطراتش روایت کرده، پدرش، علیپاشا حدیدچی، فردی فاضل و معلم اخلاق در محافل مذهبی بوده است. مرضیه اندکی تحصیلات مکتبخانهای داشته است و نوشتن را بهدور از چشمان پدر میآموزد. در ١٥سالگی با همسرش به نام حسن دباغ که دباغی داشتند، اما کسبوکارشان از رونق افتاده بود، به تهران کوچ کردهاند و او هم شاگردمغازهای بود. مرضیه که بعدها به اسامی مختلفی چون خواهر دباغ و خواهر زینت احمدینیلی هم نامیده شد، با حسن ازدواج کرد و نام دباغ تا آخرین روز حیاتش بر او بهجا ماند. زندگی در تهران و آشنایی با شهید آیتالله سعیدی، مسیر زندگی دباغ را به سمت امام و تحرکات مسلحانه سوق میدهد.
دباغ آموزشهای چریکی را نزد شهید محمد منتظری و شهید مصطفی چمران میگذراند و بعد از آن هم خودش به تعدادی از داوطلبان آموزش میداده است.
دباغ ١٥ روز بعد از دوازدهم بهمن، از فرانسه خارج شده و به کشور بازمیگردد، بعد از آنکه از سال ٥٣ از کشور خارج شده بود. دباغ در اولین حضورش رئیس زندان زنان تهران میشود و بعد از تشکیل سپاه، به دلیل همان آموزشهای چریکی فرماندهی سپاه همدان را که مرکزیت سپاه غرب کشور بود، برعهده میگیرد. این همان تصاویر اسلحهبهدوشی دباغ است که گفته شده در عملیات پاوه و خنثیسازی کودتای نوژه هم حضور داشته است. دباغ علاوه بر همه اینها سه دوره اول مجلس شورای اسلامی نماینده همدان در مجلس بود.
دباغ روز پنجشنبه بیستوهفتم آبان ماه به دلیل بیماری قلبی و درحالیکه آسیبهایی فراوانی از دوره زندان به همراهش داشت، در بیمارستان خاتمالانبیا درگذشت، درحالیکه همین بیماریها مانع از آن شد که بتواند فعالیتهای سیاسی خود را بعد از زمان حیات امام، پی بگیرد. زنی که نزدیکترین فرد به امام بود تا آنجا که به دلیل فعالیتها و خدماتش به گفته مرحوم سیداحمد خمینی، انتخاب شخصی امام برای حرکت به مسکو بوده است.
** فیلمسازی تقوایی، به سینمای ایران انرژی میدهد
نمایش فیلمهای کوتاه «ناصر تقوایی» در سینماهای گروه «هنر و تجربه» فرصت مناسبی است که تأثیرات فیلمسازی تقوایی بر پیکره سینمای ایران را مورد بررسی قرار دهیم. این فیلمها از هشت آبان اکران خود را در سینماهای گروه «هنر و تجربه» آغاز کردهاند؛ فیلمهایی همچون، «کشتی یونانی»، «تعزیه» و «تمرین آخر» که هر یک در جای خود درخور بحث و بررسی هستند. بههمیندلیل با محسن امیریوسفی گفتوگوی کوتاهی انجام دادیم تا با نگاه نسل جدید درباره سینمای تقوایی بیشتر آشنا شویم.
در اینکه ناصر تقوایی، فیلمسازی متفاوت است، شکی نیست. البته در کنار چنین نگاهی، تحلیلهای دیگری وجود دارد، مبنیبر اینکه درست است که فیلمسازانی همچون کیمیایی و مهرجویی در ظهور موج نوی سینمای ایران نقشی مهم و بیبدیل داشتهاند، اما در سالهای اخیر برخی از فیلمهای آنها، مانند فیلمهای مهمشان نیست. بههمیندلیل این بیم وجود دارد که ناصر تقوایی در ساخت فیلم، نتواند سالهای طلایی خود را تکرار کند. در این حالت آیا فیلمنساختن، بهتر از فیلمِ بدساختن نیست؟
شاید تعبیر این جمله این باشد که طرف از ترسِ مرگ، خودکشی کرد! نمیتوان درباره فیلمی که هنوز ساخته نشده، قضاوت کرد. کمااینکه بهرام بیضایی که متأسفانه این روزها در ایران نیستند، سالهاست که فیلم نساخته است، اما خداراشکر که خبرهای خوش از ایشان از آنسوی مرزها میآید که ایشان در صحت و سلامت کار میکنند و به فعالیتهای هنریشان در زمینه تئاتر و... میپردازند، تدریس میکنند و شاگردان خودشان را هم دارند. بنابراین اگر شرایط برای کارکردن مهیا باشد، حتما میتوانند در داخل کشور هم به آفرینشهای هنری خود ادامه دهند.
منظورتان از شرایط در فیلمسازی چیست؟
خب در این سالها در سینمای ایران شاهد هستیم که انگار فیلمهای بسیاری در مسابقات سرعت شرکت کردهاند! یعنی بهدنبال این هستند که در کمترین زمان ممکن، فیلمبرداری یا تصویربرداری و در حداقل فرصت کار تدوین و سایر مراحل آمادهسازی فیلم را پشت سر بگذارند! طبیعتا در این ماراتن سرعت و در این عصر شتابزده، نمیتوان توقع فیلمی شاهکار داشت، درحالیکه فیلمسازی از جنس تقوایی به زمان مکفی نیاز دارد.
** اصولگرایان بهسوی دیروز
اصولگرایان همان راهی را میروند که در سال ٩٢ رفتند. وضعیت برای آنها هیچ فرقی نکرده که هیچ، از یکسو سختتر هم شده است. اگرچه تصور خودشان این است که اینبار بهجای رویارویی با نامزد منادی تغییر، با رئیس دولت مسئول وضع موجود روبهرویند و میتوانند با دستگذاشتن روی کاستیها، زمین بازی را بهنفع خود تغییر دهند.
اصولگراها متفقاند که در حوزه اقتصادی، دولت روحانی موفق شده رشد منفی را مثبت کند، اما تحولی که در زندگی مردم ملموس به نظر برسد به اعتقاد آنها رخ نداده است. محمدرضا باهنر درباره احتمال حمایت اصولگرایان از روحانی به «اگر»ی اشاره میکند که «اگر» خیلی از اصولگراهاست؛ اینکه اگر روحانی در این ماههای آینده بتواند حرکتی در حوزه اقتصاد انجام دهد که برای مردم ملموس باشد، احتمال حمایت از او وجود دارد. احتمالا مقصود باهنر از این تحول ملموس، حرکتهای تبلیغاتی ولی مخرب بدون پشتوانه مانند مسکنمهر یا افزایش یارانهها یا سهام عدالت، وام ازدواج و... است. این در حالی است که اصولگرایان هم میدانند بهبود وضعیت اقتصادی رخدادی زیرساختی و زمانبر است نه یکشبه و فوری و چون این را میدانند، ترجیح میدهند آن را فرض محال تفسیر کنند.
اصولگراها اما مشکلات عدیدهای هم در میان خودشان دارند. آنها با یک رقیب درونی سرسخت مواجهند؛ طیف جبهه پایداری و نزدیکان و حامیان آنها که تاکنون نشان دادهاند بههیچعنوان از گزینه انتخاب اصلح خود کوتاه نمیآیند. آنها اگر شده اصولگرایان را وادار به کوتاهآمدن میکنند و فهرستهایشان را گروگان خود میگیرند که گروگان نمیشوند.
** صفر بهجای سه
برنامهای که مدیران دولتی و شهرداران در کل کشور و بهخصوص پایتخت، از حداقل دو دهه اخیر، برای نوسازی خودروهای فرسوده با اولویت خودروهای حملونقل عمومی در پیش گرفتهاند، اگر نگوییم شکست خورده است، حداقل میتوان گفت وامانده از هدف اصلی است. روندی ناقص، کند، پرچالش و پرفرازوفرود و البته نفسگیر برای صاحبان خودروهای فرسوده در این سالها در جریان بوده و در این میان عملکرد نوسازی در همه مدلهای حملونقلی رضایتبخش نبوده است.
اتوبوسها و مینیبوسهای شهری یکی از اولویتهای نوسازی در کلانشهرها، بهخصوص تهران، بودند که در این سالها اتفاقات زیادی در قالب نوسازی بر سرشان آمده است؛ اتفاقاتی که اگرچه در مواردی به ساماندهی انجامیده اما در بیشتر موارد برای این مدل حملونقلی زحمت و دردسر و حتی حذف در پی داشته است. قرار بود میان انواع شیوههای سفر شهری سهم مینیبوسها، طبق برنامه جامع حملونقل و ترافیک شهر تهران، به سه درصد برسد و این مدل حملونقلی، در کنار سایر مدلهای حملونقل عمومی، بتواند به سهم ٧٥ درصدی برسد اما این سهم درحالحاضر به کمتر از یک درصد رسیده و آنطور که مدیران شهر تهران زیر سر دارند، قرار است به جای سه درصد، به صفر برسد.
**دومینوی پوپولیسم
تا زمان اندکی پیش از آنکه آمریکاییها جهان را با انتخاب «دونالد ترامپ» برای سمت ریاستجمهوری شوکه کنند، تجار ثروتمند برزیلی که همواره به عنوان یک رئیس محبوب در تلویزیون ظاهر میشد، شهردار بزرگترین شهر آمریکای جنوبی شد. همزمان در آن سوی جهان، در آسیای جنوب شرقی، یک تفنگدار قلدر که قسم خورده همه مجرمان را میکشد و اجساد آنان را تا زمانی که ماهیها سیر شوند، به دریا بیندازد، برای رهبری ملتی صدمیلیوننفری انتخاب شد.
همچنین چندی پیش از آن در بریتانیا، رأیدهندگان میانهرو درخواست کارشناسان و متخصصان را نادیده گرفتند و رأی به خروج از اتحادیه اروپا دادند. کارشناسان و محققان سعی میکنند شرحی بر این هرجومرج، بینظمی و خشم داشته باشند تا بتوانند «لحظه سیاسی معاصر» را تعریف کنند.
«الوالا» یکی دیگر از کارشناسان میگوید خشم جهانی باید با درنظرگرفتن دو مؤلفه جهانیشدن اقتصاد و فرهنگ بررسی شود. این دو مؤلفه جزء عوامل تضعیفکننده اقتدار در تعریف سنتی آن است. میشرا اما میگوید پروژه عصر مدرن «فردگرایی» است. او میگوید نباید این امر را هرگز فراموش کرد. به ادعای او داستان، داستانِ آزادی فرد از سلسلهمراتب اَشکال، سلسله مراتب اجتماعی و آزادی از اقتدار دینی است چراکه آنچه در قرون ١٩ و ٢٠ اتفاق افتاد پیشرفت تدریجی فردگرایی در گستره دموکراسی بوده است.
موج پوپولیستی سال ٢٠١٦ میلادی که ترامپ را بر قله قدرت بینالمللی نشاند، از آمریکا آغاز نشده است و قطعا در این کشور و با پیروزی ترامپ نیز پایان نمیپذیرد. هنوز جایزه بزرگ برای جنبش جهانی باقی مانده است که براساس نارضایتی سیاسی، اقتصادی و گلهمندی فرهنگی شکل میگیرد و به احتمال زیاد پیروزیهای بیشتری را برای مردمانی رقم خواهد زد که در تلاش هستند کمر نظم جهانی کنونی را خم کنند.
*گروه اطلاع رسانی
خبرنگار: مهدی احمدی** انتشاردهنده: شهربانو جمعه
پژوهشم**9370**9131