چهارشنبه, 28 مهر 1395 ساعت 12:44

کمونیست های کومله و شهیدی که به رگبار بسته شد

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
گروهک کومله ، گروهکی بیگانه تروریستی و تجزیه طلب به شمار می آمدند که با سوء استفاده از نام مردم کرد ایران درغرب کشور اقدام به شرارت می کرد.
سرکرده گروهک تروریستی کومله، کمونیستی به نام ابراهیم علیزاده است که از ارباب زاده های دوران شاهنشاهی است وهم اکنون در کشورهای انگلیس، آلمان و سوئد زندگی می کند.
علیزاده از سوی آمریکا مامور شده بود تا با ایجاد گروهکی به نام کومله در قالب یک گروه چپ و کمونیستی به ظاهر مدافع مردم کردستان ایران آشوبی در کردستان راه بیاندازد تا از این طریق به اهداف دشمنان جمهوری اسلامی ایران جامه عمل بپوشاند؛ اما در همان زمان بود که تعدادی از جوانان کشور هم به خاطر تامین امنیت این خطه از کشور در مقابل این گروهک ایستادگی کردند و در راه دفاع از آرمان هایشان جان شان را از دست دادند.شهید عباس کاظمی دنبه یکی از همان شهداست.
عباس 10آذر40 در روستای دنبه از توابع فریدن اصفهان به دنیا آمد و هفتم مهر61 طی درگیری با گروهک کومله در سقز بر اثر اصابت ترکش های ناشی از انفجار مین و اصابت گلوله عناصر کومله به شهادت رسید.
شهید کاظمی 14 ساله بود که در جریان مبارزه مردم علیه رژیم شاهنشاهی قرار گرفت و پیرو خط امام(ره) شد. پس از علنی شدن مبارزات مردم به صورت پیگیر در راهپیمایی ها شرکت می کرد.
شهید کاظمی برای گذراندن خدمت سربازی وارد ارتش شد. پس از پایان دوران خدمت به استخدام ارتش درآمد و به عنوان گروهبان یکم ژاندارمری طی 2 مرحله سه ماهه در جبهه کردستان حضور یافت و سرانجام در پایان سه ماهه دوم ماموریتش در درگیری با گروهک کومله در سقز به شهادت رسید.
با طاهره کاظمی خواهر شهید به گفت و گو نشستیم و او برادر شهیدش را چنین توصیف کرد:عباس خیلی مهربان و با اخلاق بود. اهل مسجد بود و با بچه های مسجد رفت و آمد زیادی داشت. نوارهای امام (ره) را از آنان می گرفت. گاهی اوقات هم که بیکار می شد کتاب می خواند.
زمانی که مبارزات مردم علیه شاه شروع شد خیلی اصرار داشت من و مادرم همراهش به راهپیمایی برویم. آن زمان راه رفتن برای مادرم سخت بود اما او می گفت اگر شرکت کنید مردم کمکتان می کنند و می توانید راه بروید.
خواهر شهید عباس کاظمی درباره روز شهادت عباس هم چنین گفت: عباس، 2 روز قبل از شهادتش تماس گرفت و گفت که به زودی بازمی گردد. روز هفتم مهر61 بود برادرم و چند تن دیگر مامور انتقال مهمات به سقز شدند. همان زمان هم کومله ها بین خاکریز ها ، مین کار گذاشته بودند و به محض اینکه ماشین روی یکی از مین ها رفت از بین خاکریزها برادرم و دوستانش را به رگبار بستند.
یکی از همرزمان عباس به نقل از خواهر شهید کاظمی روز شهادت او را این طور برایمان تعریف کرد: ما در سقز بودیم. من در پادگان نزدعباس آمدم و خداحافظی کردم. مدت زیادی نگذشته بود که با صدای انفجار سراسیمه بیرون دویدم. خودرویی که عباس و چند تن دیگر در آن بودند بر اثر برخورد با مین منفجر شده بود. با خودرویی دیگر خود را به محل حادثه رساندیم. کومله ها آنها را به رگبار بسته بودند. همه شهید شده بودند. خودم را به عباس رساندم. هنوز نبضش می زد. دکتر را صدا کردم؛ اما به محض رسیدن دکتر او نیز به جمع دوستانش پیوست.
خواهر شهید در ادامه گفت: قرار بود عباس بیاید. آن شب همه منتظرش بودیم. شام هم برایش کنار گذاشتیم؛ اما او نیامد. از همان شب جایش برای همیشه سر سفریمان خالی ماند.
همیشه می گفت راهتان را از راه امام (ره) جدا نکنید. پشتیبان ولایت فقیه باشید. او خیلی به حجاب و عفاف اهمیت می داد.
اجتمام**9136**1776
خبرنگار: فرزانه جلالیان**انتشار دهنده:لیلا خطیب زاده

اطلاعات تکميلي

خواندن 657 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

آخرین اخبار

اخبار انتشارات دیجیتال

پربازدیدترین اخبار