در ادامه این گفت وگو می خوانیم: با گذشت زمان و پذیرش این باور که هر امکانی در مدرنترین سیستمهای سیاسی جهان امکانپذیر است، نگرانی و پرسش، ذهن تحلیلگران سیاسی را درگیر خود کرده است. آیا انتخاب ترامپ تاثیری بر قدرت گرفتن احزاب دست راستی در دیگر کشورهای جهان خواهد داشت یا ترامپ چرخشی راهبردی در سیاست خارجی ایالات متحده ایجاد میکند؟ شعارهای انتخاباتی با عمل بعد از انتخاب، در همه دورهها وجود دارد، ولی آن چیزی که ترامپ را از دیگران متفاوت کرده تضاد در سیاستهای استراتژیک و کلان ایالات متحده با اهداف و برنامههای ترامپ است.
برای واکاوی این دوره از انتخابات امریکا و همچنین تحلیل از آینده تعامل این کشور با نظام بینالملل سراغ دکتر مهدی ذاکریان، رییس هیات تحریریه فصلنامه امریکاشناسی - اسراییلشناسی در دولت اصلاحات و عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و استاد همکار با دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن که اکنون استاد مدعو دانشکده حقوق دانشگاه پنسیلوانیا شده است، رفتهایم که در ادامه این مصاحبه را میخوانیم.
** رسیدن ترامپ به قدرت تا چه حد باعث افزایش قدرت راستگرایان افراطی در جهان خواهد شد؟
من اینگونه تعبیر نمیکنم، هم در راستها و هم در چپهای دنیا، گروههای اندیشمند و هستههای فکری صبور و خواهان تحولات خوب برای جوامع خودشان وجود دارد. چه در راست و چه در چپ. آن چیزی که مایه نگرانی هست تمایل به افراط در هر دو گروه است. متاسفانه این پدیده، هم در کشورهای پیشرفته و هم در منطقه خاورمیانه، خصوصا از زمان پیدایش بهار عربی در دنیا، تشدید و گسترش پیدا کرده است. در میان برخی کشورهای اسلامی، از جمله در منطقه خودمان، شاهد رشد گروههایی مانند داعش، النصره، احرار شام و گروههای افراطی دیگر هستیم.
بنابراین یکی، دو سال بعد از بهار عربی، با «خزان مدارا» مواجه بودهایم و افراطگرایی گسترش پیدا کرده است. نمونه این افراطگرایی را در انتخاب امریکا نیز شاهد بودیم. عدهیی آن را فقط در ترامپ میبینند و ترامپیسم را مطرح میکنند. من این عقیده را ندارم، من براین عقیدهام که دنیا توسط رادیکالیسم در حال تهدید شدن است. ترامپ یک معلول است و نه یک علت و چنین پدیدهیی رو به گسترش و فراگیرشدن در کل دنیاست.
** در دوره ریاستجمهوری ترامپ شاهد چرخشی راهبردی در سیاست خارجی ایالات متحده خواهیم بود؟
سیاست خارجی امریکا بر مبنای یک برنامهریزی نظاممند و کلان، تعریف، پیشبینی و به جلو میرود. بنابراین با تغییر یک رییسجمهور، بنیادهای سیاست خارجی ایالات متحده تغییر نخواهد کرد. مهمترین بنیادهای سیاست خارجی ایالات متحده، اتحاد با اسراییل، تضمین صدور نفت به سراسر دنیا، مقابله با درگیریهای گسترده در خاورمیانه و حفظ و امنیت متحدین عرب منطقهیی خود است. به عنوان مثال، چه بوش چه اوباما و چه ترامپ، در مورد رابطه با اسراییل تغییری ایجاد نخواهد داد و همواره اسراییل متحد امریکا باقی خواهد ماند. جریان صدور نفت هم باید ادامه داشته باشد. اینها سیاستهای استراتژیکی هست، که امریکا به آن فکر میکند و با تغییر روسای جمهوری، تغییر پیدا نمیکنند. ولی در شیوه اجرای این سیاستهای کلان و استراتژیک، ممکن هست که سلایق روسای جمهور با هم متفاوت باشد. شما در گذشته هم شاهد تفاوت عملکرد نیکسون با ریگان یا کارتر بودهاید.
در مورد شخص ترامپ، موضوع تا اندازهیی متفاوت است و آن این است که آیا ترامپ به عنوان رییسجمهور از ویژگیهای شخصیتی و روحی خودش پیروی میکند، یا از سیاستهای کلان امریکا پیروی خواهد کرد. آن چیزی که تا به حال شاهد آن بودیم این بود که ترامپ بیشتر در بستر انتخابهای شخصی و روحی خود بوده است. به عنوان مثال، اینکه میگوید من با بشار اسد مشکلی ندارم و مشکل اصلی من داعش است، در سیاستهای کلان امریکا نمیگنجد. چون در سیاستهای سیستمی امریکا همانگونه که پیشتر گفتم، حمایت از متحدین عرب در منطقه، از اولویتهای امریکاست و سرکوب داعش، بدون مقابله با اسد، باعث افزایش قدرت حکوت سوریه، که دشمن متحدین عرب امریکاست، خواهد شد.
کشورهای عربستان و قطر که از متحدین امریکا هستند، افزایش قدرت اسد را برنمیتابند. یا نوع نگاهی که در مورد برجام مطرح میکند، جایگزین موثری در مورد این مساله طرح نمیکند. نه صحبت از گزینه نظامی میکند و نه حرفی از تغییر رژیم زده شده است؛ فقط میگوید برجام، توافق خوبی نبود. در حالی که در سیاستهای کلان امریکا، موضوع مهار مطرح است. اوباما براین عقیده است که فعالیتهای هستهیی ایران به سمت نظامی شدن را مهار کرده است.
اکنون نمیتوان در مورد ترامپ داوری کرد. باید ببینیم انتخابهایش، انتخاب شعارهایی است که در زمان انتخابات مطرح میکرد، یا مطابق بر سیاستهای حزب حامی خود حرکت میکند. شعارهای ترامپ، شعارهای سیستمی نبود، بلکه شعارهایی مبتنی بر روحیه و برداشت یک فرد روستایی از نظام بینالملل بود.
اما آن چیزی که سیستم امریکا را، در قالب این نظام شکل میدهد، مبتنی بر همان استراتژیهای کلان با اندکی تفاوت در سلایق روسای جمهور است. مثلا رویکرد اوباما در قبال تروریست، کنترل حسابهای بانکی و فشار بر دولتهای حامی این گروهها بود، در صورتی که بوش معتقد به حمله نظامی و سرکوب آنها بود. تفاوت سلیقه دراین موارد دیده میشود.
** ترامپ تا چه حد قدرت ساختارشکنی در سیاستهای کلان امریکا را دارد؟
او همین حالا هم ساختارشکنی کرده است. نوع تعاملی که با روسیه عنوان میکند به نوعی ساختارشکنی محسوب میشود. اینکه عنوان کنید، من با اسد کاری ندارم و هدف داعش است، این یک نوع ساختارشکنی است. به خاطر اینکه سیاست خارجی امریکا، سیاست مبتنی بر مقابله با مخالفان دموکراسی و حقوق بشر است. در حالی که ایشان یک گروه تروریستی را هدف قرار میدهد و یک کشوری که سبب ساز شکلگیری تروریسم شده است را فراموش میکند. یکی از دلایل اصلی تولد داعش، خشونتی بود که اسد به جای پاسخ منطقی به مردم سوریه داد. یا در مساله گرم شدن زمین عنوان میکند که این موضوع اهمیت بحث ندارد، زمین یک سال گرم است و یک سال سرد.
بنابراین ترامپ در حال حرکت بر خلاف سیستم حاکم است. این یک پدیده نو و خاص است. هیچ رییسجمهور، صدراعظم یا نخستوزیری چنین اظهارنظری در مورد بحرانهای بینالمللی عنوان نمیکند. در صورتی که ترامپ، یک بحران بینالمللی را نمیبیند و نمیفهمد اینها مبتنی بر فهم شخصی است و این روحیه برای کل دنیا زیانبار است.
من قبلا هم عرض کردم که درباره ترامپ نمیتوانیم بگوییم خوب است یا بد و نظری قطعی در موردش نداریم. در حالی که اتفاقا باید نظر داشت. از نظر یک محقق، ترامپ هم برای امریکا و هم برای کل جامعه بینالملل زیان و ضرراست. منتها انتخاب ترامپ به ما مربوط نیست، چون جامعه امریکا چنین خواستی داشت. ولی از منظر یک پژوهشگر و استاد روابط بینالملل و حقوق بشر به سادگی میشود اظهار کرد، که روحیات و برداشتهای شخصی این فرد، که در مقام بزرگترین کشور دنیاست، روحیات و برداشتهای غلط و نادرستی است که به جامعه بینالملل آسیب وارد میکند.
** این انتخاب تا چه حد میتواند برجام را مورد تهدید و آسیب قرار دهد ؟
قطعا هر یک از مقامات عالیرتبه 1+5 بخواهند کارشکنی در مورد برجام بکنند، به ضرر برجام است. چون برجام یک تعهدی است که این کشورها نسبت به ایران دادهاند. در مورد لغو تحریمها، در مورد همکاری با ایران، در مورد کمک به فردو که به یک مرکز تحقیقات بینالمللی هستهیی تبدیل شود، در مورد خرید آب سنگین و مسائل دیگر. اینها همه امتیازهای مثبتی است که وجود دارند. حال عدهیی از دوستان برجام را فقط به معنی لغو تحریم میبینند. خیر، برجام تنها لغو تحریمها نیست، برجام در اختیار گرفتن فرصتهای برابر ایران هم هست. یکی از مفاد برجام، همکاری کامل و صمیمانه جامعه جهانی با ایران است. به تبع قطعنامه 2231، تمام کشورهای عضو سازمان ملل موظف به در اختیار قرار دادن آخرین تکنولوژیهای هستهیی و پیشرفتهترین صنایع هستهیی برای استفاده صلح آمیز به ایران هستند. بنابراین یک تعهد برای کل جامعه بینالملل محسوب میشود.
ایران فصل جدیدی را برای روابط خارجی با سایر کشورها آغاز کرده است. در نتیجه هر یک از کشورها، بهطور ویژه کشورهای 1+5 در این زمینه بخواهند تعللی بکنند، آسیبی برای برجام خواهد بود. بنابراین ترامپ به عنوان رییسجمهور یک کشور بزرگ و یکی از کشورهای اصلی در مذاکرات 1+5، اگر بخواهد فرمان اجرایی مبنی بر تعلیق برجام یا اعمال دوباره تحریمهای قطعنامه شورای امنیت صادر کند، به برجام آسیب وارد میکند. ولی ما باید آن طرف قضیه را هم ببینیم. آسیب بزرگتر، به خود امریکاست. برای اینکه چهره ایالات متحده امریکا در دنیا برای جهانیان کاملا سیاه و کاملا نامناسب ارائه خواهد شد.
جامعه بینالملل شاهد همکاری ایرانیان بودند. آژانس از زمان برجام تاکنون هیچ گزارشی از تخلف یا عدم همکاری ایران ارائه نکرده است. تمام گزارشهای آقای آمانو که یک مدیرکل سختگیر و متمایل به غرب است، موید صلحآمیز بودن برنامههای هستهیی ایران بود. بنابراین حتی اگر ترامپ این کار را بکند، پیروزی برای ایران است، پیروزی بزرگ برای مذاکرهکنندگان ماست که ایالات متحده را در گوشه رینگ قرار دادند و به انزوا خواهند کشاند. هیچ نگرانی نه برای آقای دکتر ظریف و نه برای تیم مذاکرهکننده هستهیی ما در زمینه برجام وجود ندارد.
توافقنامه برجام به اندازهیی محکم به اندازهیی قوی و به اندازهیی منطقی است که هر یک از طرفهای 1+5 بخواهد عقبنشینی بکند، خودشان در مقام اتهام و انزوا و در موقعیت منفی قرار خواهند گرفت. حتی طی مذاکرات برخی کشورها که میخواستند کارشکنی کنند یا رفتارهای نامعقولی انجام دهند، مانند فرانسه، به انزوا کشیده شدند. اینقدر موقعیت ما و خواستههای ما منطقی و مبتنی بر صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهیی بود که تمام دنیا فرانسه را مورد مواخذه قرار دادند. چه برسد به اینکه امریکا پس از قطعنامه 2231 بخواهد اینکار را بکند، بنابراین جای هیچ نگرانی نیست.
** این عدم نگرانی را در مورد مخالفان داخلی هم میتوان داشت؟
مایه تاسف است که برخی در داخل جملاتی و مطالبی مانند «تیر خلاص به برجام» یا تیترها و عنوانهای دیگر مانند «پاره کردن برجام» عنوان میکنند. اینها آب به آسیاب دشمن میریزند و اگر در آینده کسانی مانند ترامپ یا دیگر روسای دولتها، بخواهند از منطق برجام عدول بکند، با چنین حرفهایی که برخی در داخل میزنند استناد کرده و میگویند خود ایرانیها خواهان نبودند، و افرادی که صاحب نفوذ و قدرت بودهاند همواره برجام را رد میکردند. آنوقت ما چه جوابی داریم که به ترامپ بگوییم؟ وقتی یک روزنامه رسمی که با بودجه دولتی مدیریت میشود، اعلام کند «ترامپ، بهترین کار این است که شما برجام را پاره کنید.» آیا بعد از پاره شدن برجام، ترامپ نخواهند گفت که قبلا خود ایرانیها معتقد به پاره کردن برجام بودند. متاسفانه اینجاست که ما ارزش کارهایی که دانشمندان روابط بینالملل و حقوق بینالملل در کشور انجام دادهاند را نمیدانیم.
این تلاش و زحمت بزرگی بود، که آقایان ظریف و تختروانچی، بعیدینژاد، سادات میدانی، عراقچی و بزرگان حقوق و روابط بینالملل برای این ملت کشیدند. آدم با دستاورد علمی و با دستاورد سیاسی و بزرگ ملت خودش این کار را میکند؟ این مایه تعجب است! بنابراین حتی آمدن ترامپ هم درباره برجام و عمل در مورد برجام یک فرصت برای ایران است. فرصت از این منظر، که در صورت برهم زدن برجام توسط ترامپ، آبروریزی و انزوا برای خود امریکا خواهد بود. البته ما علاقهمند به بر هم زدن برجام توسط امریکاییها نیستیم، چون که کل نظام جهانی برای آن زحمت کشیده است. فقط ایرانیان زحمت نکشیدند، فرانسه، روسیه و دیگر کشورها. خود امریکاییها، فکر کردند، بحث کردند، صحبت کردند، قراردادهای حقوقی دنیا را مورد مطالعه قرار دادند، NPT را مورد بررسی قرار دادند، نظم بینالمللی را آنالیز کردند.
از یک طرف خواستههای ایران، مبتنی بر اخلاق، حقوق و دستاوردهای صلحآمیز است. از طرف دیگر، خواست امریکا مبتنی بر نظم و امنیت نظام بینالملل بود. اینکه دوطرف بتوانند پیوند میان این دو خواست متفاوت انجام دهند، کاری بسیار سخت و پیچیده بود. من در ترجمه یک کتاب جدیدی که ارائه کردم، نوشتم که کتابها و متون آتی که در حوزه روابط بینالملل و حقوق بینالملل نگاشته خواهد شد، به برجام به عنوان یک دستاورد بزرگ بینالمللی که توانسته است نظم بینالمللی را با حقوق و اخلاق بینالملل پیوند دهد، رفرنس خواهند کرد و ارجاع خواهند داد.
خواستههای یک کشوری مانند ایران را که خواهان فعالیتهای صلحآمیز هستهیی است با خواستههای قدرتهایی که خواهان نظم بینالمللی بودند نزدیک کند. بدون اینکه فشنگی استفاده شود، بدون اینکه زد و خوردی ایجاد شود یا حتی بتوانند از زبان تهدید استفاده شود. منتها بعضیها به خاطر منافع سیاسی، برای از دست دادن قدرت در سه سال گذشته یا از دست دادن ثروت، برجام را زیر سوال میبرند و ترامپ را تایید میکنند. البته ممکن است دراین میان آدمهای سالم و وطنپرستی هم معتقد باشند که برجام نتوانسته باشد منافع ملی ایران را تامین و تضمین کند.
اما راه و روش، تمسخر و کوچک شمردن مذاکرهکنندگان خود ما نیست. راهش تحقیر فرزندان انقلاب و دانشمندان این کشور نیست. راهش ارائه راهکار بهتر وکمک کردن به اینکه یک تفاهم بهتر چه میتواند باشد، است. راهکار این نیست که ما از ترامپ استفاده کنیم، برای تضعیف دولت آقای روحانی، یا تضعیف آقای ظریف و وزارت خارجه در حوزه خارجی. اکنون زمانی است که با همفکری به ایرانی قدرتمندتر و مقتدرتر در نظام بینالملل بیندیشیم.
من اعتقادم براین است که تایید یا رد برجام از سوی ترامپ، هر دو به نفع ایران است. و درصورت تایید، به نفع هر دو کشور خواهد بود. برای اینکه امریکا از قبل یک قرار داد حقوقی، بدون هیچ گونه هزینه، تهدید یا جنگ، با ایران همکاری میکند. هیچ نگرانی هم، نه برای امریکا و نه برای آژانس و جامعه بینالملل وجود ندارد. ایران هم دارد در مسیر صحیح حرکت میکند. لذا نگرانی بیشتر از داخل است. به جای اینکه اجازه دهند، این مسیر در وزارت خارجه طی شود، با دخالتهای نا بجا و اظهارنظرهای نادرست و مبتنی بر عقاید شخصی، برجام را از درون آسیبپذیر میکنند.
** ترس از ترامپ باعث عدم همکاری بانکهای بزرگ نخواهد شد؟
حضور ترامپ ممکن است تا اندازهیی ترس را فزونی دهد. ولی میتوان با همفکری در داخل و در سطح بینالملل این فضا شکسته شود. با آمد و شدهای بیشتر باید درهای ایران باز شود. هواپیماها پر از تجار و بازرگانان و صنعتگران و سرمایهگذاران با ورود به کشور وضعیت ایران را ببینند. همکاریهای بینالمللی ایران با آژانس گسترش پیدا کند. اکنون اتحادیه اروپا تمایل به ایجاد دفتر در ایران دارد. این درست است که هر فعالیت سیاسی از سوی کشورهای بیگانه، میتواند موجب نگرانی ما باشد. اما باید با تدبیر، پیشبینی، محاسبه و با کنترل، اجازه دهیم این فعالیتها صورت گیرد. ایجاد دفتر اتحادیه اروپا، خود نشاندهنده ثبات در ایران است. نشاندهنده سطح همکاری بالا با اتحادیه اروپاست. وقتی اتحادیه اروپا دفتر باز میکند نشان از روابط در سطح حسنه دارد.
این یعنی سطح سیاسی و فرهنگی ما تغییر پیدا کرده است. بنابراین، ما باید این را یک فرصت ببینیم. این چراغ سبز نشان دادن به تجار، بازرگانان و سرمایهگذاران اتحادیه اروپا، مبنی بر رضایت همکاری با ایران است. ولی برخی فقط جنبه منفی یا حقوق بشری آن را دیدهاند. در حالی که حتی در موضوع حقوق بشر هم ایران میتواند صحبتها و نگاههایی را مطرح کند که هم به نفع اتحادیه اروپا و هم به نفع جامعه بشری باشد. مگر غیر از این است که ایران در زمینه رعایت حقوق پناهندگان، پذیرش و اسکان پناهندگان تجربه موفق 37 ساله دارد. بیش از 3میلیون پناهنده در ایران پذیرفته شده است، بدون اینکه گلایهیی کند. الان 28 کشور اتحادیه اروپا برای پذیرش چند ده یا چند صد هزار پناهنده که از جنگ و خونریزی دارند فرار میکنند، سرو صدا راه انداختند.
** در مذاکرات حقوق بشری این بحثها را میشود مطرح کرد. تجربیات خوب خودمان را میتوانیم با اروپا به اشتراک بگذاریم. برخی به خاطر نقض حقوق بشر از سوی چند مامور خاطی در داخل ایران، یا انتخاب رویهیی نادرست در مسائل دادرسی، محاکمات و مجازاتها نگران هستند. نگران این هستند که اروپاییها بخواهند از ما انتقاد کنند. خوب اگر دنیا به ما چند کلمه نگوید و ما هم چند تا ایراد نبینیم و خود را اصلاح نکنیم پس ما برای چه زندگی میکنیم؟
در سراسر دنیا انتقاد از کشورها یک چیز طبیعی است. کشورها از هم انتقاد میکنند، با هم حرف میزنند، نگاههای خودشون را با هم مبادله میکنند. برخی فکر میکنند که اتحادیه اروپا میخواهد اینجا یک لانه راه بیندازد. بله آنها هم اهداف خاص خود را دارند. ما منکر اهداف آنها نیستیم. ولی مهم این است که شما هم برنامه داشته باشید، شما هم برای مذاکره باید از دانشمندان خود استفاده بکنید. نه از انسانهایی که نه دنیا را میشناسد، نه حقوق بشر را میشناسد و نه حتی ایران را میشناسند. متاسفانه بعضیها ممکن است، اسلام را هم خوب نشناسند. خوب طبیعی است که در مقابل اروپا که هیچ، در برابر یک کشور کوچک هم بازنده میشویم.
اما اگر از بزرگان حقوقی و سیاسی این کشور و دانشمندانی مانند دکتر ظریف که توان ایستادگی در برابر قدرتهای بزرگ بینالمللی را داشتند، استفاده شود، وقار و عزت ایرانی و ایران زمین حفظ خواهد شد. استفاده کردن از این فرصتها، باعث کاهش نگرانی بانکهای بزرگ و سرمایهگذاران اروپایی از همکاری با ایران و در نتیجه کاهش آسیبپذیری به برجام خواهد شد.
** چه خلأهایی باعث پیروزی ترامپ شد؟
خلأهایی که در جامعه امریکا وجود داشت، جدی گرفته نشد. 90درصد مردم امریکا، مسائل را ساده میبینند و فقط10درصد هستند که امریکا را میچرخانند. نه از سوی جمهوریخواهان و نه از سوی دموکراتها، خلأهای جامعه امریکا جدی گرفته نشد. مثلا، یک سفیدپوست که زحمت میکشد، در مزرعه کار میکند یا در شهر کار متوسطی را انجام میدهد، دارایی و اموالش از طرف یک سیاهپوست سرقت شود، با اسلحه تهدید شود، ضرب و شتم بشود، پولش را ببرند، بعد پلیس که دارد با تبهکارانی که احتمالا سیاه هم در میان آنها باشد، برخورد میکند و ممکن هست ضرب و شتمی هم صورت گیرد، یک ویدیو از آن پخش میشود، اتهام نژادپرستی هم به پلیس امریکا وارد میشود و کل امریکا به زیر شورش میرود. آن سفیدهایی که شاهد این اتفاقها هستند، وقتی کسی مانند ترامپ بیاید، معلوم است که به ترامپ رای میدهند. ترامپی که سیاهان را تبهکار میداند. ترامپی که امریکاییهای آفریقاییتبار را دلیل اصلی از دست رفتن فرصتهای شغلی میداند.
وقتی این خلأها پر نشود، طبیعی است که آن قشر به ترامپ رای میدهند. وقتی شما شغل ایجاد نکنید، وقتی به جامعه امریکا به زور بقبولانید که اگر سیاهان را کاکاسیاه بخوانید، باید مجازات شوید، در صورتی که آن فرد میآید سرقت میکند، ولی تو به عنوان یک سفیدپوست، در صورتی که بخواهی توهینی به وی بکنی، خود به عنوان نژادپرست باید زندانی شوی. این 60درصد از این تیپها هستند. 60درصد آنهایی هستند که نتوانستهاند شغل مناسب و درآمد خوبی داشته باشند. 60درصد آنهایی هستند که خودشون را امریکا میبینند، بعضی از اینها کسانی هستند که در طول دهههای گذشته تربیت عقلی نشدند، به زور به آنها گفتهاند شما باید به سیاهها احترام بگذارید. به زور به آنها گفتند که جامعه امریکا یعنی مهاجر از همه دنیا. این قشر کسانی هستند که به جایزه نوبل یک امریکایی آفریقایی تبار افتخار نمیکنند. اینها خلأهایی بوده که نه اوباما و نه قبلا بوش در دورههای گذشته به آنها توجه نکردند. ترامپ روی خلأها کارکرد و توانست رای آنها را به دست بیاورد. با بحث بر اینکه ما امنیت را از دست دادهایم.
ترامپ، انگشت روی مسلمانان گذاشت و گفت ما چرا باید اینقدر مسلمانان را در امریکا بپذیریم. اینها بچههای خود را برای جنگیدن با سربازان ما تربیت میکنند. ترامپ با استفاده از این خلأها با وجود حجم زیاد اسناد افشا شده علیه خود توانست رای بیاورد. باوجود روابط نامشروع، عدم پرداخت مالیات و بد رفتاری با کارکنان خود، جامعه امریکا را متقاعد به این انتخاب کرد.
شاید اگر آقای سندرز درمقابلش میبود رای میآورد. برای اینکه او هم روی خلأها بحث میکرد. منتها، خلأهایی که سندرز بیشتر روی آنها مانور میداد، معیشتی، شغلی و اجتماعی بود. در صورتی که ترامپ با پیوند میان معاش، عزت، حیثیت و پرستیژ، توانست رای زیادی را به دست آورد.
*منبع: روزنامه تعادل، 1395.9.25
**گروه اطلاع رسانی**9368**9165** 1755 نشردهنده : پونه پورقاسمی