دوشنبه, 24 خرداد 1395 ساعت 09:00

تولید و انتشار نسخه دیجیتالی کتاب جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه جلد 8 اثر ابن ابی الحدید معتزلی با لینک دانلود منتشر شد

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
این كتاب در مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان با رعایت پاورقیها و صفحه بندی و با امكانات تحقیقاتی فراوان (جستجو – ارسال پیامك – انتخاب و ذخیره متن و امكانات فراوان دیگر ) و با ویژگیهای سومند و مفید (تغییر رنگ اعراب و متن تغیر اندازه و نوع قلم و بوك مارك (صفحات مورد علاقه)....) انتشار یافت.
مدیر تولید این مرکز اعلام نمودند این اثر در 9 جلد به زبان فارسی در موضوعات "معارف نهج البلاغه" و "شرح" و "ترجمه" در سایت این مرکز برای مطالعه آنلاین کتاب و دانلود نسخه الکترونیکی آن قرار گرفته است. این مجموعه توسط مركز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان آن را در 6 فرمت نرم افزاری pdf – java –android - Html - epub-ghb برای استفاده در رایانه ، انواع گوشیهای تلفن همراه و انواع تبلت به صورت رایگان بر روی وب سایت مرکز به نشانی www.ghbook.ir قرار گرفته است.

اطلاعات این کتاب به شرح زیر می باشد :

  • نام کتاب : جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه جلد 8

  • پدیدآورنده : ابن ابی الحدید معتزلی

  • مترجم : محمود مهدوی دامغانی

  • منبع اصلی (ناشر) : نشر نی

  • ناشر دیجیتالی : مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان

  • زبان : فارسی

  • نوع کتاب : دیجیتالی

  • تعداد جلد : 9

  • جلد حاضر : 8

  • رده بندی کنگره : BP۳۸/۰۲/‮الف‌‬۲‬‌‌‭‭ ۱۳۶۷

  • رده بندی دیویی : ‭۲۹۷/۹۵۱۵‬

  • شماره کتابشناسی ملی : م‌۶۸-۹۴۶

  • هزینه مشاهده : رایگان

  • سال چاپ : 1379

  • توضیحات و خلاصه ای از فهرست کتاب :
    جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ( جلد 8 ) مشخصات کتاب: سرشناسه : ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبهالله 586 - 655ق عنوان قراردادی : نهج البلاغه .فارسی. شرح عنوان و نام پدیدآور : جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه / ابن ابی الحدید ؛ ترجمه و تحشیه محمود مهدوی دامغانی مشخصات نشر : تهران نشر نی 1367 - 1379. مشخصات ظاهری : 8 ج. شابک : 2050ریال ج 1) ؛ 3500 ریال ( ج. 4 ) ؛ 12000 ریال ( ج.7 ) ؛ 10000 ریال ( ج. 8 ) یادداشت : جلد چهارم ( چاپ اول 1370). یادداشت : جلد ششم ( چاپ اول 1373 ). یادداشت : جلد هفتم ( چاپ اول 1374 ). یادداشت : جلد هشتم ( چاپ اول 1374 ). یادداشت : کتابنامه موضوع : علی بن ابی طالب (ع) ، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- خطبه ها موضوع : Ali ibn Abi-talib, Imam I -- Public speaking موضوع : علی بن ابی طالب (ع) ، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . نهج البلاغه -- نقد و تفسیر موضوع : Ali ibn Abi-talib, Imam I. Nahjol - Balaghah -- Criticism and interpretation شناسه افزوده : مهدوی دامغانی محمود، 1315-، مترجم شناسه افزوده : Ali ibn Abi-talib, Imam I. Nahjol - Balaghahba رده بندی کنگره : BP38/02/‮الف 2 1367 رده بندی دیویی : 297/9515 شماره کتابشناسی ملی : م 68-946 عناوین اصلی کتاب شامل: ( 186 ) آدمی در این جهان نشانه ای است که تیرهای مرگ به سمت او روانند؛ ( 187 ) در سکوت و خاموشی از حکمت - یا بیان حکم شرعی - خیری نیست؛ ( 188 ) ای آدمی زاده ، آنچه بیش از روزی خود در دست آوردی همانا که در آن گنجور دیگریهستی؛ ( 189 ) دلها را آرزو و خواسته ای است و روی آوردنی و پشت کردنی؛ ( 190 ) هنگامی که خشمگین می شوم چه وقت باید انتقام گیرم و خشم خود را فرو نشانم؛ ( 191 ) از کنار نجاستی که در پاگینی بود گذشت ، فرمود :؛ ( 192 ) آنچه از مالت که تو را پندی آموخت از میان نرفته است؛ ( 193 ) همانا این دلها ملول می شود ، همچنان که تنهاملول می شود؛ ( 194 ) چون آن حضرت سخن خوارج را شنید که می گویند : حکومت جز از آن خدا نیست فرمود :؛ ( 195 ) در وصف جمع فرومایگان فرموده است؛ ( 196 ) جنایتکار را پیش آن حضرت آوردند و گروهی از عوام همراهش بودند ، فرمود :؛ ( 197 ) همانا همراه هر کسی دو فرشته اند که او را نگهبانی می کنند؛ ( 198 ) طلحه و زبیر به او گفتند : با تو بیعت می کنیم به شرط آنکه ما در کار خلافت شریک تو باشیم؛ ( 199 ) ای مردم بترسید از خدایی که اگر بگویید ، می شنود و اگر اندیشه نهفته داریدمی داند؛ ( 200 ) نباید آن کس که در نیکی کردن از ، سپاسگزاری نمی کند ، تو را انجام دادن نیکیبی رغبت کند؛ ( 201 ) هر ظرفی بدانچه در آن نهند تنگ شود جز ظرف دانش که هر چه در آن نهند فراخ تر گردد؛ ( 202 ) نخستین عوض بردبار از بردباریش این است که مردم درقبال نادان یاران اویند؛ ( 203 ) اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار؛ ( 204 ) هر کس نفس خود را حساب کند ، سود برد و هر کس از آن غافل ماند ، زیان برد؛ ( 205 ) همانا دنیا پس از چموشی بر ما مهربان خواهد شد ، چون ماده شتر بدخو نسبت به کره خود؛ ( 206 ) از خدا بترسید ، ترسیدن وارسته ای که دامن به کمر زده؛ ( 207 ) سخاوت پاسبان آبروهاست و بردباری دهان بند بی خرد؛ ( 208 ) به خود شیفتگی آدمی یکی از حسودان خرد اوست؛ ( 209 ) بر خار و خاشاک و رنج چشم فرو بند و گرنه هرگز راضی نخواهد شد؛ ( 210 ) هر که چوبش - خوی و عادتش - نرم باشد ، شاخ و برش بسیار بود؛ ( 211 ) مخالفت کردن رای را ویران می کند؛ ( 212 ) هر کس به مال نایل شد بر دیگران برتری جوید؛ ( 213 ) در دگرگونی روزگار ، شناخت گوهرهای مردان است؛ ( 214 ) رشک بردن دوست از سستی و بیماری دوستی است؛ ( 215 ) بیشترین جایگاه افتادن خردها ، زیر برقهای طمعهاست؛ ( 216 ) حکم کردن به گمان بر آنچه مورد اعتماد است از دادگری نیست؛ ( 217 ) ستم کردن بر بندگان چه بد توشه ای بای رستاخیز است؛ ( 218 ) از بهترین کارهای شخص گرامی ، غفلت کردن اوست از آن چه می داند؛ ( 219 ) هر کس آزرم جامه خود را بر او بپوشاند مردم عیب او را نمی بینند؛ ( 220 ) با بسیاری خاموشی ، و قار خواهد بود و با داد دادن ، دوستان بسیار شوند؛ ( 221 ) شگفتی از رشک بران است که از سلامت بدنهاغافل اند؛ ( 222 ) آزمند در بند زبونی است؛ ( 223 ) ایمان شناخت به دل و اقرار به زبان وعمل کردن به جوارح است؛ ( 224 ) آن کسی که بر دنیا اندوهگین باشد بر قضای خداوند خشمگین است؛ ( 225 ) قناعت بسنده ترین دولتمندی است و خوش خویی بسنده ترین نعمت؛ ( 227 ) و با کسانی که روزی به ایشان روی آورده است ، شریک شوید که او توانگری را سزاوارتر است و به روی آوردن بخت شایسته تر؛ ( 228 ) درباره این گفتار خدای عز و جل که فرموده است : همانا خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد ، گفته است : عدل انصاف است و احسان نکویی کردن است؛ ( 229 ) هر که با دست کوتاه ببخشد ، او را با دست دراز ببخشند؛ ( 230 ) و آن حضرت به پسر خود حسن علیه السلام فرمود . . .؛ ( 231 )؛ ( 232 ) خردمند کسی است که هر جیز را به جای خویش نهد؛ ( 233 ) به خدا سوگند دنیای شما در دیده من خوارتر از استخوان خوکی است که اندکی گوشت داشته باشد و در دست شخص گرفتار به جذام باشد؛ ( 234 ) گروهی خدا را به امید پاداش پرستش می کنند ، این پرستش بازرگانان است و . . .؛ ( 236 ) هر کسی از سستی پیروی کند ، حقوق را تباه سازد و هر کس از سخن چین پیرویکند ، دوست را تباه سازد؛ ( 237 ) سنگ غصبی در خانه در گرو ویرانی آن است؛ ( 238 ) روز - چیرگی - ستمدیده بر ستمگر سخت تر است از روز - چیرگی - ستمگر برستمدیده؛ ( 239 ) از خدا بترس به مقداری از پرهیزکاری ، هر چند اندک باشد و میان خودت و خداوندپرده ای قرار بده هر چند نازک باشد؛ ( 240 ) چون جواب بسیار شود ، صواب پوشیده ماند؛ ( 241 ) همانا خداوند متعال را در نعمتی حقی است ، هر کس آن را ادا کند ، خداوند آن نعمت بر اوافزون فرماید و هر کس در آن کوتاهی کند به زوال نعمت در خطر افتد؛ ( 242 ) چون قدرت بسیار شود ، شهوت و آرزو اندک گردد؛ ( 243 ) بپرهیزید از رمیدن نعمتها که نه هر رمیده باز آورده شود؛ ( 244 ) جوانمردی مهر آورتر از خویشاوندی است؛ ( 245 ) هر که به تو گمان نیکی برد ، گمانش را راست گردان؛ ( 246 ) بهترین کارها آن بود که به ناخواه خود را به آن وا داری؛ ( 247 ) خداوند سبحان را با باطل شدن عزیمتها و گشودن گره ها و شکستن همتها شناختم؛ ( 248 ) تلخی این جهان شیرینی آن جهان و شیرینی این جهان تلخی آن جهان است؛ ( 249 ) خداوند ایمان را برای پاکی از شرک ورزیدن واجب فرموده ، و . . .؛ ( 250 ) هر گاه می خواهید ستمگر را سوگند دهید ، چنین سوگندش دهید که . . .؛ ( 251 ) ای پسر آدم ! خود وصی خویش باش و نسبت به مال خود چنان رفتار کن که می خواهی پس از تو در آن رفتار کنند؛ ( 252 ) تند خویی نوعی از دیوانگی است که تندخو پیشمان می شود و اگر پشیمان نشود ، دیوانگی او استوار است؛ ( 253 ) صحت تن از کمی حسد است؛ ( 254 ) و آن حضرت به کمیل بن زیاد نخعی فرموده است :؛ ( 255 ) هر گاه درویش شوید با صدقه دادن با خداوند بازرگانی کنید؛ ( 256 ) وفا کردن برای اهل غدر در نزد خدا بی وفایی است ، و غدر کردن بااهل غدر در پیشگاه خداوند وفاست؛ ( 257 ) چه بسا افرادی که با نیکی نسبت به او گرفتار استدراج است و . . .؛ ( 258 ) ( 93 )؛ ( 259 )؛ ( 260 )؛ ( 261 )؛ ( 262 )؛ ( 263 )؛ ( 264 )؛ ( 265 )؛ ( 266 )؛ ( 267 )؛ ( 268 )؛ ( 269 ) همنشین سلطان ، همچون شیر سوار است که به موقعیت او رشک می برند و او به جایگاه خود داناتر است؛ ( 270 ) نسبت به بازماندگان دیگران نیکی کنید تا نسبت به بازماندگان شما حقوق شمارا نگه دارند؛ ( 271 ) همانا سخن حکیمان چون درست باشد ، درمان است و چون نادرست باشد ، درد است؛ ( 272 )؛ ( 273 ) ای پسر آدم ، اندوه روز نیامده ات را بر اندوه روز آمده ات میفزای که اگر فردا هم از عمر تو باشد ، خداوند روزی تو را در آن می رساند؛ ( 274 ) دوست دار ، دوست خود را آهسته و نرم ، شاید که روزی دشمنت شود و دشمن دار ، دشمن خود را آهسته و نرم ، شاید روزی دوست تو گردد؛ ( 275 ) مردم دنیا در کار دنیا دو گونه اند :؛ ( 276 )؛ ( 277 )؛ ( 278 ) اگر دو پایم در این لغزشگاهها استوار بماند ، چیزهایی را دگرگون خواهم ساخت؛ ( 279 )؛ ( 280 ) دانش خود را نادانی و یقین خود را شک قرار مدهید ، چون دانستید ، عمل کنید و چون یقین پیدا کردید ، پای پیش گذارید؛ ( 281 )؛ ( 282 )؛ ( 283 )؛ ( 284 ) اندکی که بر آن پایداری کنی بهتر از بسیاری است که از آن دلگیر شوی؛ ( 285 ) هر گاه اعمال مستحب به امور واجب زیان رساند ، مستحبها را واگذارید؛ ( 286 ) هر که دوری سفر - آخرت - را به یاد آورده ، آماده می شود؛ ( 287 ) بینش با چشم نیست که گاه چشم به صاحب خود دروغ می گوید ولی هرکس ازعقل خیر خواهی کند ، نسبت به او غش نمی ورزد؛ ( 288 ) میان شما و موعظه پرده ای از غفلت است؛ ( 289 ) نادان شما بدون بصیرت افزاینده در کار است و دانای شما چیزی را که بایدانجام دهد به تاخیر افکننده است؛ ( 290 ) علم راه عذر بر بهانه جویان بسته است؛ ( 291 ) همگان را به شتاب به مرگ فرا می خوانند و مهلت می خواهند و هرکه را زمان داده اند برای درنگ کردن - از توبه و بازگشت به خدا - بهانه می تراشد؛ ( 292 ) مردم در مورد چیزی خوش باد نگفتند مگر اینکه روزگار برای آن روز بدی رااندوخته کرد؛ ( 293 )؛ ( 294 ) چون خداوند بنده ای را خوار دارد ، علم را بر او حرام - دشوار - می دارد؛ ( 295 )؛ ( 296 ) اگر خداوند بر نافرمانی خود بیم نداده بود ، باز هم واجب بود که به سپاس نعمتهایش معصیت نشود؛ ( 297 )؛ ( 298 )؛ ( 299 )؛ ( 300 ) کسی درباره مسافت میان خاور و باختر از آن حضرت پرسید ، فرمود : به اندازه یک روز رفتن خورشید است؛ ( 301 )؛ ( 302 )؛ ( 303 ) پندها چه بسیار است و پند گرفتن چه اندک؛ ( 304 ) هر کس در ستیزه زیادی روی کند ، بزهکار می شود و هر کس در آن کوتاهی کند ، براو ستم می شود و آن که ستیزه گر است ، نمی تواند از خدا بترسد؛ ( 305 ) کاری - گناهی - که پس از آن مهلت داده شوم که دو رکعت نماز بگزارم و از خداوندعافیت بطلبیم مرا اندوهگین نمی سازد؛ ( 306 )؛ ( 307 ) فرستاده تو مفسر عقل توست و نامه ات رساتر چیزی است که به سوی تو سخن می گوید؛ ( 308 ) آن کس که به بلایی سخت گرفتار است ، نیازمندتر به دعا نیست از بی بلاییکه از آن در امان نیست؛ ( 309 ) مردم فرزندان دنیایند و کسی را به دوستی مادرش سرزنش نمی کنند؛ ( 310 ) مسکین ، رسول و فرستاده خداوند است ، هر کس او را محروم کند ، خدا را محروم کرده است و هر کس به او ببخشد ، خدا را سپاس داشته است؛ ( 311 ) غیرتمند هرگز زنا نکند؛ ( 312 ) بسنده است به اجل نگهبانی؛ ( 313 ) فرزند مرده می خوابد و مال ربوده نمی تواند بخوابد؛ ( 314 ) دوستی پدران سبب خویشاوندی میان پسران است و خویشاوندی به دوستینیازمندتر است تا دوستی به خویشاوندی؛ ( 315 ) از گمانهای مردم مومن بترسید که خداوند حق را بر زبانهای ایشان قرار داده است؛ ( 316 ) ایمان بنده راست نباشد تا آنکه اعتمادش به آن چه در دست خداوند سبحان است بیش از اعتقاد او به آن چه در دست اوست ، بود؛ ( 317 )؛ ( 318 ) همانا دلها را روی آوردن و روی برگرداندن است ، آن گاه که روی می آورد ، آن رابه انجام دادن مستحبات وادارید و آن گاه که روی گردان می شود به واجبات بسنده کنید؛ ( 319 ) در قرآن خبر آن چه پیش از شما بوده و خبر آن چه پس از شماست و حکم مربوط برشرعیات خودتان موجود است؛ ( 320 ) سنگ را بدان جا که آمده است برگردانید که شر را جز شر دفع نتواند داد؛ ( 321 )؛ ( 322 ) من پیشوای مومنانم و مال پیشوای تبهکاران؛ ( 323 )؛ ( 324 )؛ ( 325 )؛ ( 326 )؛ ( 327 )؛ ( 328 )؛ ( 329 )؛ ( 330 ) از نافرمانیهای خدا در خلوتها بپرهیزید که شاهد خود حاکم است؛ ( 331 )؛ ( 332 ) میزان عمری که خداوند در آن عذر آدمی را می پذیرد ، شصت سال است؛ ( 333 ) آن کسی که گناه بر او پیروز شد ، پیروزی نیافته است و آن کس که با بدیچیره می شود ، در واقع مغلوب است؛ ( 334 )؛ ( 335 ) بی نیازی از عذر ، پر ارزش تر است از عذر آوردن به راستی؛ ( 336 ) کمترین حقی که برای خداوند سبحان بر عهده شماست ، این است که از نعمتهای اودر نافرمانیهایش یاری مجویید؛ ( 337 ) خداوند سبحان فرمانبرداری را غنیمت زیرکان قرار داده است ، آن گاه که ناتوان درآن کوتاهی کنند؛ ( 338 ) قدرت حاکمان پاسبان خداوند در زمین اوست؛ ( 339 )؛ ( 340 ) توانگری بزرگ ، یاس و نومیدی از چیزهایی است که در دست مردمان است؛ ( 341 ) کسی که از او چیزی خواسته اند تا وعده نداده است ، آزاد است؛ ( 342 ) اگر بنده اجل و سرانجام خویش را ببیند ، همانا که آرزو و فریفتن آن را دشمن میدارد؛ ( 343 ) هر کسی را در مال او دو شریک است : وارث و حوادث؛ ( 344 ) خواننده و دعا کننده بی عمل همچون تیرانداز با کمان بی زه است؛ ( 345 ) علم دو گونه است : یکی سرشته شده در طبیعت و دیگری شنیده شده و شنیده شده هرگاه سرشته در طبیعت نباشد ، سود نمی بخشد؛ ( 346 ) اندیشه درست همراه با دولتهاست ، با روی آوردن آنها درستی اندیشه هم روی میآورد و با پشت کردن آنها پشت می کند؛ ( 347 ) پاکدامنی زیور درویشی و سپاسگزاری آرایش توانگری است؛ ( 348 ) روز دادگری بر ستمگر دشوارتر است از روز ستم بر مظلوم؛ ( 349 )؛ ( 350 )؛ ( 351 ) نتواستن و دشوار بودن انجام دادن معصیت از اسباب عصمت است؛ ( 352 ) آبروی تو فسرده و نریخته است ، خواهش کردن آن را فرو می چکاند ، بنگر پیش چه کسی آن را فرو می چکانی؛ ( 353 ) ستودن افزونتر از آنچه سزاوارست ، چاپلوسی است و کمتر از آن چه سزاوارست ، درماندگی یا حسد است؛ ( 354 ) سخت ترین گناهان آن بود که گنهکار آن را خوار بشمرد؛ ( 355 )؛ ( 356 )؛ ( 357 )؛ ( 358 )؛ ( 359 ) بزرگترین عیب آن بود که چیزی را که مانندش در خود تو هست - برای دیگران - عیب بشماری؛ ( 360 )؛ ( 361 )؛ ( 362 )؛ ( 363 )؛ ( 364 )؛ ( 365 )؛ ( 366 )؛ ( 367 )؛ ( 368 ) هر کس می خواهد آبروی خویش را نگه دارد ، ستیز را رها کند؛ ( 369 ) شتاب کردن بیش از امکان و درنگ ورزیدن پس از به دست آمدن فرصت از حماقت است؛ ( 370 ) از آن چه که نباشد مپرس که در آن چه هست و رخ داده است برای تو مشغولی و کفایت است؛ ( 371 )؛ ( 372 ) علم باید پیوسته به عمل باشد و هر کس دانست بایدعمل کند ، علم عمل را فرا می خواند اگر پاسخ داد - نفس به کمال خواهد رسید - وگرنه روی از او بگرداند؛ ( 373 )؛ ( 374 )؛ ( 375 )؛ ( 376 )؛ ( 377 )؛ ( 378 )؛ ( 379 )؛ ( 380 )؛ ( 381 )؛ ( 382 ) همانا حق سنگین گوارا و باطل سبک ناگوار - وبازای - است؛ ( 383 )؛ ( 384 )؛ ( 385 )؛ ( 386 ) بسا کس که آغاز روزی را دید و آن را را به پایان نرساند و چه بسا کس که درآغاز شب بر او رشک بردند و در پایان آن شب بانگ مویه گران بر او خاست؛ ( 387 )؛ ( 388 )؛ ( 389 )؛ ( 390 )؛ ( 391 ) از جمله خواری دنیا در نظر خداوند این است که جز در آن از خداوند نافرمانی نمیشود ، و جز با ترک و وانهادن دنیا به آن چه پیش خداوند است دست یافته نمی شود؛ ( 392 )؛ ( 393 ) هر که چیزی را جوید به آن یا برخی از آن خواهد رسید؛ ( 394 )؛ ( 395 )؛ ( 396 )؛ ( 397 )؛ ( 398 ) سخن گویید تا شناخته شوید که آدمی زیر زبانش نهان است؛ ( 399 ) مشک چه نیکو عطری است ، حمل آن آسان و رایحه اش سخت و معطر ودل انگیز است؛ ( 400 )؛ ( 401 )؛ ( 402 ) بسا سخن که از حمله کارگرتر است؛ ( 403 ) هر چیز که بدان بسنده توان کرد ، بس است؛ ( 404 /405 / 406 )؛ ( 407 )؛ ( 408 )؛ ( 409 )؛ ( 410 )؛ ( 411 )؛ ( 412 )؛ ( 413 )؛ ( 414 )؛ ( 415 )؛ ( 416 )؛ ( 417 ) فرموده است : دل مصحف دیده است؛ ( 418 ) پرهیزگاری مهتر خلقهاست؛ ( 419 ) تیزی زبان خودت را برای آن کس که تو را به سخن آورده است قرار مده ورسایی گفتارت را برای آن کس که تو را استوار کرد قرار مده؛ ( 420 ) در ادب نفس تو همین تو را بس که از آن چه از غیر خود خوش نمی داری ، خودداریکنی؛ ( 421 )؛ ( 422 )؛ ( 423 ) و به درستی مردم دنیا چون کاروانیان اند ، تا بار فکنند کاروان سالار شان بانگبر آنان زند و کوچ کنند؛ ( 424 )؛ ( 425 )؛ ( 427 )؛ ( 428 )؛ ( 429 )؛ ( 430 )؛ ( 431 ) همانا برای نیک و بد مردمی هستند هرگاه رها کنید چیزی از آن دواهل آن شما را کفایت می کنند - آن را انجام می دهند؛ ( 432 )؛ ( 433 )؛ ( 434 )؛ ( 435 )؛ ( 436 )؛ ( 437 )؛ ( 438 )؛ ( 439 )؛ ( 440 )؛ ( 441 )؛ ( 442 )؛ ( 443 )؛ ( 444 )؛ ( 445 )؛ ( 446 )؛ ( 447 ) مردم دشمن آن اند که نمی دانند؛ ( 448 )؛ ( 449 ) حکمرانیها میدان مسابقه مردان است؛ ( 450 ) چه شکننده است خواب مر عزیمتهای روز را؛ ( 451 )؛ ( 452 )؛ ( 453 ) اندکی که همیشه بر آن مداومت باشد بهتر است از بسیاری که از آن ملول شوند؛ ( 454 ) چون در مردی خصلتی پسندیده - شگفت - دیدید ، همانندهای آن را انتظار برید؛ ( 455 )؛ ( 456 ) آن کس که بدون دانستن فقه به بازرگانی پرداخت ، خود را در ربا انداخت؛ ( 457 ) آن که مصیبتهای کوچک را بزرگ شمرد خداوندش گرفتار مصایب بزرگ فرماید؛ ( 458 ) هر که نفس خود را گرامی بیند ، شهوتش در دیده اش خوار آید؛ ( 459 ) مزاح نکند کسی مزاح کردنی مگر آنکه چیزی از خرد خود بیرون افکند بیرون افکندی؛ ( 460 ) بی رغبتی تو در مورد کسی که به تو راغب است ، کاستی بهره است و رغبت تو درکسی که به تو بی رغبت است ، خوار ساختن نفس است؛ ( 461 ) زبیر همواره مردی از ما اهل بیت بود تا آنکه پسر نافرخنده اش عبدالله به جوانیرسید؛ ( 462 ) آدمی زاده را با بزرگی جستن چه کار که آغازش نطفه و فرجامی مردار است ، نه می تواند خود را روزی دهد و نه می تواند مرگ خود را باز دارد؛ ( 463 ) توانگری و درویشی پس از عرضه شدن بر خداوندمتعال - در قیامت - است؛ ( 464 )؛ ( 465 )؛ ( 466 ) دو آزمند سیری نمی پذیرند : دانش جوی و دنیا جوی؛ ( 467 )؛ ( 468 ) و آن حضرت فرمود : سرنوشت بر تدبیر چیره شود آن چنان که آفت در تدبیرباشد؛ ( 469 ) و آن حضرت فرمود : بردباری و درنگ همزادند - دو فرزند یک شکم اند - و هر دوزاده همت بلندند؛ ( 470 ) غیبت کردن کوشش مرد عاجز است؛ ( 471 ) و فرمود : چه بسا شیفته و به فتنه افتاده به سبب سخن پسندیده درباره او؛ ( 472 ) و آن حضرت فرمود : دنیا برای غیر خود - جهان دیگر آفریده شده است و برای خودآفریده نشده است؛ ( 473 )؛ ( 474 )؛ ( 475 )؛ ( 476 ) و آن حضرت ضمن گفتاری فرمود : و بر آنان فرمانروایی فرمانروا شد که کاررا برپا داشت و استقامت ورزید تا آنکه دین برقرار گردید؛ ( 477 )؛ ( 478 )؛ آنچه درباره تفضیل میان صحابه شده است؛ ( 479 ) درباره توحید عدل از او پرسیده شد ، فرمود : توحید آن است که او را در وهم نیاوری و عدل آن است که او را - به آن چه در او نیست متهم نداری؛ ( 480 )؛ ( 481 )؛ ( 482 )؛ ( 483 )؛ ( 484 )؛ ( 485 )؛ ( 486 )؛ ( 487 ) و آن حضرت فرمود : بدترین برادران کسی است که برای او به رنج و تکلف افتند؛ ( 488 ) و آن حضرت ضمن گفتاری فرموده است : هرگاه مومن نسبت به برادر خود حشمت وجاه بفروشد - او را خشمگین سازد - همانا که میان خود و جدایی افکند؛ پی نوشتها

    مشاهده صفحه دانلود کتاب

    اطلاعات تکميلي

    • منبع الکترونیکی: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان
    خواندن 699 دفعه

    نظر دادن

    از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

    آخرین اخبار

    اخبار انتشارات دیجیتال

    پربازدیدترین اخبار